هنگامى كه امام حسن عليه السلام مى خواست نماز بخواند، زيباترين و بهترين لباسهاى خود را مى پوشيد. از آن حضرت پرسيدند: چرا بهترين لباس خود را در نماز مى پوشى ؟ امام در پاسخ گفت :
خداوند زيباست و زيبايى را دوست دارد. پس من لباس زيبا را براى راز و نياز با او مى پوشم . خداوند گفته است : خذوا زينتكم عند كل مسجد (27)
بر همين اساس ، طبق روايات ، استحباب دارد كه انسان در حال نماز نيكوترين لباس خود را بپوشد و خود را معطر كند و با رعايت نظافت و طهارت كامل به نماز و راز و نياز با خداى بزرگ بپردازد.
نظر به اهمیت والایی كه كتاب صحیفه سجادیه پیش علما و بزرگان ما داشته است تاكنون شرحها و تعلیقههای متعددی از آن به عمل آمده است كه بیان كامل آنها در این مقاله مختصر، امكان پذیر نیست. لذا به تعدادی از آنها به ترتیب زمانی اشاره میكنیم:
با تأسف فراوان به علت نبود منابع و فقدان آنها، اطلاعات ما از قرن دوم و سوم و چهارم و پنجم بسیار ناقص و نارسا است، لذا از قرن ششم آغاز مینمائیم:
«قابل ذكر است كه گرچه بسیاری از این شروح، در دسترس عموم نیست ولی در این نوشتار جهت تبیین گوشهای از اهمیت و عظمت صحیفه سجادیه، به بخش مهمی از شروح و ترجمهها اشاره میشود».
قرن ششم، هفتم، هشتم و نهم:
1. شرح صحیفه حلّی: به صورت تعلیقه تألیف شیخ ابوجعفر محمدبن منصور عجلی حلی (متوفی 598 هجری قمری).
2. التبصره فی شرح الصحیفه: تألیف موفق الدین ابوالعباس احمدبن یوسف بن حسن شیبانی موصلی (متوفی 680هـ) مخلوط در كتابخانه استاد سید محمد مشكوه در دو جزء.[1]
1- قالَ الاْمامُ الْحُسَيْن - عليه السلام - : إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبادَةُ التُّجارِ، وَ إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبادَةُ الْعَبْيدِ، وَ إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبادَةٌ الْأحْرارِ، وَ هِيَ أفْضَلُ الْعِبادَةِ.
«بحارالأنوار، ج 75، ص 117، ح 5»
امام حسين - عليه السلام - فرمود: همانا عدّه اي خداوند متعال را به جهت طمع و آرزوي بهشت عبادت مي كنند كه آن يك معامله و تجارت خواهد بود و عدّه اي ديگر از روي ترس خداوند را عبادت و ستايش مي كنند كه همانند عبادت و اطاعت نوكر از ارباب باشد و طائفه اي هم به عنوان شكر و سپاس از روي معرفت، خداوند متعال را عبادت و ستايش مي نمايند; و اين نوع، عبادت آزادگان است كه بهترين عبادات مي باشد.
2- قالَ الاْمامُ الْحُسَيْن - عليه السلام - : إنَّ أجْوَدَ النّاسِ مَنْ أعْطي مَنْ لا يَرْجُوهُ، وَ إنَّ أعْفَي النّاسِ مَنْ عَفي عَنْ قُدْرَة، وَ إنَّ أَوْصَلَ النّاسِ مَنْ وَصَلَ مَنْ قَطَعَهُ.
«بحارالأنوار، ج 75، ص 121، ح 4»
امام حسين - عليه السلام - فرمود: همانا سخاوتمندترين مردم آن كسي است كه كمك نمايد به كسي كه اميدي به وي نداشته است.
و بخشنده ترين افراد آن شخصي است كه ـ نسبت به ظلم ديگري با آن كه توان انتقام دارد ـ گذشت نمايد.
صله رحم كننده ترين مردم و ديد و بازديد كننده نسبت به خويشان، آن كسي ست كه صله رحم نمايد با كسي كه با او قطع رابطه كرده است.
۞ امام حسین (ع) به نقل از نبی اکرم (ص) فرموده اند: هر کس سیره و روش خوبی را در جامعه بنیان نهد اجر آن سیره و اجر کسانی که تا قیامت به آن سیره عمل می کنند برای او خواهد بود بدون آن که از اجرعاملین به آن چیزی کاسته شود. (تحف العقول ، ص243)
۞ بدرستی كه شیعیان ما قلبشان از هر ناخالصی و حیله و تزویر پاك است.(فرهنگ سخنان امام حسین ص/476 )
۞ گریه ازترس خدا سبب نجات از آتش جهنّم است. (جامع الاخبار ص97)
۞كسانی كه رضایت مخلوق را به بهای غضب خالق بخرند، رستگار نخواهندشد(مقتل خوارزمی،ج 1،ص239)
۞ از نشانه های عالم ، نقد سخن و اندیشه خود و آگاه از نظرات مختلف است .( بحارالانوار،ج78،ص119)
داستان مرد تاجر و کرامت امام حسین (ع)
مولى محمد کاظم هزار جریبى، نقل مىکند: روزى در محضر استاد خود مرحوم آیتالله العظمى بهبهانى بودم. مردى وارد شد و کیسهاى تقدیم ایشان کرد و گفت: این کیسه پر از زیور آلات زنانه است، در هر راهى که صلاح مى دانید مصرف کنید. استاد فرمود: داستان چیست؟ قضیه خود را برایم بیان کن!
گفت: داستانى عجیب دارم، من مردى شیروانى هستم و براى تجارت به روسیه رفتم. در شهرى از شهرهاى آن به بازرگانى پرداختم. روزى به دخترى نصرانى برخورد کردم و شیفته او شدم. نزد پدرش رفتم و از دختر او خواستگارى نمودم.
گفت: از هیچ جهت مانعى براى ازدواج شما نیست. تنها مانعى که وجود دارد موضوع مذهب تو است. اگر به دین ما، درآیى این مانع هم برطرف مى شود.
چون تحت تأثیر جنون شهوت قرار گرفته بودم، پیشنهادش را پذیرفتم و با خود گفتم: براى رسیدن به مقصود خود، ظاهرا نصرانى مىشوم و با این فکر غلط نصرانى شدم و با محبوبه خود ازدواج کردم.
مدتى گذشت و آتش شهوتم فرو نشست. از کردار زشت خود پشیمان شدم و خود را از ضعف نفسى که به خرج داده و از دینم دست برداشته بودم بسیار سرزنش کردم.
قالَ امام حسین ( علیه السّلام ):
- خواسته های مردم از شما از نعمت پروردگار است.بنابراین از آنها ملول وناراحت نشوید.
منبع : بحارالانوار٬جلد١۵.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------
قالَ امام حسین ( علیه السّلام ):
- هنگامی که امام حسین (ع) خواست به سوی عراق روی آورد کاغذی طلبید و چنین نوشت : به نام خداوند بخشنده ی مهربان. از حسین بن علی بن ابی طالب به بنی هاشم:ام بعد هر که از شما به من پیوندد با من به شهادت خواهد رسید و هر که از همراهی با من سرپیچی کند هرگز به پیروزی نخواهد رسید. والسلام.
منبع : البحار ۴۴/٣٣٠
قالَ امام حسین (ع):
- مرگ در راه رسیدن به عزت٬ حیات جاویدان است٬ و زندگی با لذت چیزی جز مرگ بدون [آثار] حیات نیست.
منبع : احقاق الحق ١١/۶٠١
-------------------------------------------------------------------------------------------------------
قالَ امام حسین (ع):
- هر کس خداوند متعال را با صداقت و خلوص٬ عبادت و پرستش نماید٬ خدای متعال او را به بهترین آرزو هایش می رساند و امور زندگی اش را تامین می نماید.
منبع : البحار ۶٨/١٨٣
گريه رسول خدا (ص) در عزاي امام حسين (ع)
قال رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم :
يَا فَاطِمَةُ كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا عَيْنٌ بَكَتْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَيْنِ فَإِنَّهَا ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعِيمِ الْجَنَّة .
بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج44، ص: 293 .
اى فاطمه! هر چشمى فرداى قيامت گريان است غير از چشمى كه در مصيبت حسين گريه كند ؛ صاحب آن چشم خندان است و مژده نعمتهاى بهشت به وى داده خواهد شد .
عزادارى وگريه از سنّتهاى آفرينش :
يكى از سنن الهى در انسان كه جنبه فطرى و ذاتى هم دارد عكس العمل هاى روحى وروانى او در هنگام مواجهه وبرخورد با پيش آمدهاى شادى آور ويا اندوهگين است . كه هنگام شنيدن خبر ويا روبرو شدن با پديده اى غير منتظره احساسات درونى تحريك و عكس العمل متناسب از او ديده مى شود.
اين حالت در برابر حوادث تلخ به مصائب ورنجها تعبير مى شود و انسان عكس العمل خود را با اشك وگريه وافسوس ابراز مى دارد .
همان گونه كه در برابر حوادث و صحنه هاى خوش وخبرهاى خوشحال كننده ، حالت درونى خود را باشادى وخوشى اظهار مى كند .
مادرى كه فرزند ويا يكى از عزيزانش را از دست داده وقطرات اشكش حكايت از رنج درونى وروحى او دارد ، ودر مرگ عزيزش بى تابى مى كند نمونه اى روشن از احساسات فطرى مادرانه است كه نه تنها مذمّت وسرزنش نمى شود ؛ بلكه تحسين برانگيز و غرورآفرين نيز مى باشد .
بنابراين ، نوحه سرائى و عزادارى و مرثيه خوانى خواستگاه اصلى آن فطرت و نهاد انسان ها است ، ونفى آن به معناى نفى فطريّات خواهد بود .
هريک از معصومين عليهم السلام ويژگي هاي خاصي داشته اند که ديگران از آن بي بهره بوده اند . حضرت سيد الشهداء عليه السلام نيز داراي ويژگي هاي است که در ميان معصومان کسي به آن متصف نيست ؛ از جمله اين که تمامي پيامبران و اوصياء بر مصائب آن حضرت اشک ريخته اند ؛ هم قبل از تولد و هم بعد از آن ، و اين اشک ها را مايه مباهات و فخر خود دانسته اند .
ما در اين جا به چند مورد از گريه هاي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم اشاره مي کنيم . روايت در اين باب ، بيش از آن است که بتوان همه آن ها را در اين مختصر جمع کرد ، ما از باب مشت نمونه خروار چند روايت از طريق شيعه و چند روايت ديگر از کتاب هاي معتبر اهل سنت نقل مي کنيم .
در منابع تاریخی و رجالیِ معتبر، برای حسین بن علی، شش فرزند نام برده شده است.
منابع متقدم فرزندان امام را چهار پسر و دو دختر و منابع متأخر شش پسر و سه دختر نوشتهاند :
۱) علیاکبر، پسر بزرگ امام حسین، فرزند لیلی.
۲) علیاصغر، امام چهارم شیعیان، معروف به زینالعابدین و سجاد، فرزند شهربانو.
۳) عبداللّه، فرزند خردسال امام. مادرش رَباب بود. تاریخ تولد وی مشخص نیست، ولی بیشتر منابع او را به هنگام شهادت، صغیر و شیرخوار دانستهاند. در منابع متقدمسنّی و شیعه نام او عبداللّه یاد شده، ولی در منابع متأخر شیعی به علیاصغر شهرت یافته است. مقتلالحسین اَخطَب خوارزم و مناقب آل ابیطالب ابن شهر آشوب، قدیمترین منابعی هستند که هنگام ذکر کیفیت شهادت فرزند خردسال امام، از او با نام علی یاد کردهاند. منابع بعدی نیز، به تبع ایشان، نام طفل شهید را علیاصغر ــو غالبآ لقب امام سجاد (علیهالسلام) را علی اوسط ــ آوردهاند. این در حالی است که در این منابع در ضمن ذکر فرزندان امام حسین (علیهالسلام)، نام عبداللّه را نیز برشمردهاند ولی به کیفیت شهادت او اشارهای نکردهاند. این موضوع از اختلاف منابع متقدم و متأخر در شمارش فرزندان امام حسین (علیهالسلام) که علی نام داشتهاند، نشئت گرفته است. به روایت کلینی امام حسین در واکنش به اعتراض مروان که چرا حسین بن علی دو تن از فرزندانش را علی نامیده است، اظهار کرد که حتی اگر صد پسر نیز داشته باشد دوست میدارد همه آنها را علی بنامد.
امام حسین (علیهالسلام) در آخرین لحظات، پیش از آنکه به میدان جنگ برود، عبداللّه را در آغوش گرفت که فردی از قبیله بنیاسد به عبداللّه تیر زد و او را به شهادت رساند. نام پرتابکننده تیر حرملة بن کاهل ذکر شده است امام گودالی با شمشیر خود حفر کرد و کودک را به خاک سپرد.
۴) جعفر. مادرش زنی از قبیله قضاعه بود. وی در زمان حیات امام از دنیا رفت و نسلی از او باقی نماند.
۵) فاطمه، دختر بزرگ امام. مادرش امّ اسحاق بود. تاریخ دقیق تولد فاطمه مشخص نیست، ولی چون مادرش بعد از شهادت امام حسن (۴۹ یا ۵۰) به همسری امام حسین درآمد، تولد وی بعد از این سال بوده است.
وی بانویی پرهیزکار و سخنور بود و گفتهاند سیمایش به جدهاش، فاطمه، دختر رسول خدا، شبیه بوده است. بنابر حدیثی از امام باقر (علیهالسلام)، امام حسین (علیهالسلام) قبل از شهادت، ودایع امامت و وصایای مکتوب خود را به فاطمه سپرد و او بعدآ آنها را به امام سجاد تحویل داد.
فاطمه از زنان تابعی و از راویان حدیث بوده و از پدرش و عبداللّه بن عباس و اسماء بنت عُمَیس، روایت کرده است.
فاطمه نخست با حسن مُثّنی (ابیطالب) ازدواج کرد. او در کربلا حضور داشت و به همراه دیگر اعضای خاندان امام حسین، به اسارت به شام برده شد. میان او و یزید در دربار سخنانی رد و بدل گردید. احمد بن علی طبرسی احتجاج او با اهل کوفه را آورده است.
فاطمه پس از درگذشت شوهرش، حسن مثنی، با عبدالله بن عمرو بن عثمان بن عفان ازدواج کرد. پس از مرگ عبداللّه، والی مدینه عبدالرحمان بن ضحاک از او خواستگاری کرد که نپذیرفت. ابن حِبّان بدون اشاره به تاریخ دقیق، از وفات او در حدود نودسالگی سخن گفته است. ابن عساکر نیز خبری از درگذشت وی در زمان خلافت هشام بن عبدالملک را آورده است.
۶) سُکَینه، دختر کوچک امام حسین، فرزند رَباب.
به جز این شش فرزند، نام دو پسر و یک دختر دیگر در منابع متأخر دیده میشود که عبارتاند از: علیاصغر، محمد و زینب. ابن طلحه شافعی نیز تعداد فرزندان امام را ده تن شمرده ولی فقط از نُه تن نامبرده است. در کتابهای تاریخی از جزئیات زندگی ایشان گزارشی در دست نیست. همچنین در برخی کتابهای تذکره و مراثیِ متأخر، از دختر چهار ساله امام حسین به نام رقیهسخن به میان آمده است.
امام حسین (علیهالسلام) ۲۵ بار، همراه با نزدیکانش، پیاده حج گزارد.با مسکینان مینشست، دعوت آنان را میپذیرفت و با آنان غذا میخورد و آنان را نیز به خانه خود دعوت میکرد و آنچه در منزل داشت از ایشان دریغ نمیکرد. دشمنان امام نیز به فضائل او معترف بودند، چنان که معاویه میگفت که حسین همچون پدرش علی اهل غدر و حیله نیست و عمرو بن عاص او را محبوبترین فرد از زمینیان نزد اهل آسمان میدانست.
او همواره احترام برادرش، امام حسن (علیهالسلام)، را پاس میداشت و در برابرش سخن نمیگفت، چنانکه محمد بن حنفیه با امام حسین چنین برخورد میکرد. امام بسیار بخشنده بود و در مدینه به جود و کرم شناخته شده بود. اگر سائلی از او درخواست میکرد و امام در حال نماز بود، نمازش را کوتاه میکرد و هر چه در اختیار داشت، به او میداد. او غلامان و کنیزانش را در قبال خوشرفتاریشان آزاد میکرد. به نقلی، کنیزی را که معاویه همراه با اموال و لباسهای فراوانی برایش هدیه فرستاده بود، در ازای خواندن آیاتی از قرآن و سرودن شعری درباره فنای دنیا و مرگ انسانها آزاد کرد و اموال را بدو بخشید. حتی یکبار یکی از غلامانش کار ناشایستی کرد که درخور عقاب بود ولی چون غلام آیه «والعافین عنالناس» را خواند، او را بخشید، سپس غلام گفت : «واللّه یحبالمحسنین»، و امام او را در راه خدا آزاد کرد. دَین اسامة بن زید را، که در بستر بیماری افتاده و از پرداختش عاجز مانده بود، از جانب او پرداخت. بنابه روایتی، زمین و اشیایی را که به او ارث رسیده بود، پیش از دریافت آن بخشید. دیه مردی را در ازای پاسخ به سه پرسش بهطور کامل پرداخت و انگشتریاش را نیز بدو عطا کرد. کرم او به حدی بود که زن و مردی یهودی به سبب این خلق نیکوی او مسلمان شدند. او به آموزگار فرزندانش مال و لباس بسیار اعطا کرد و دهانش را از دُرّ پرکرد، در حالی که میگفت این جبرانکننده تعلیم تو نیست. درباره حلم امام گفتهاند که وقتی مردی شامی به او و پدرش ناسزا گفت، از او درگذشت و او را مورد لطف قرار داد. گفته شده است اثر انبان آذوقهای که برای ایتام و مساکین بر پشتش حمل میکرد، در روز شهادت آشکار بود.
در بیشتر منابع حدیثی و تاریخی و رجالیِ کهن از شباهت حسین بن علی به پیامبر اکرم سخن گفته شده و در یک روایت، امام حسین شبیهترین فرد به پیامبر وصف شده است. بنابر روایتی دیگر از امام علی، آن حضرت فرزندش حسین را شبیهترین فرد به خود از نظر خُلق و خو و رفتار، دانسته است.
امام حسین (علیهالسلام) سپید چهره بود. گاه عمامهای از خز و گاه عمامهای سیاه بر سر میگذاشت. موی سر و محاسن خود را خضاب مینمود. قش دو انگشتری او یکی «لاالهالّااللّه، عُدَّةٌ للِقاءاللّه» و دیگری «اناللّه بالغٌ اَمْرَه» بود.
تعداد صفحات : 2