نماز كه تمام شد، مردم يكي يكي از مسجد خارج شدند حاج آقا سجادهاش را جمع كرد. قرآني برداشت و نزديك ياسر آمد، نشست و شروع به تلاوت قرآن كرد. نمازهاي پي درپي ياسر جايي براي بازكردن سرصحبت نميگذاشت. حاج آقا به تلاوتش ادامه داد تا بالاخره نماز ياسر تمام شد حاج آقا رو كرد به ياسر و با تبسم گفت:
- ياسر جان! اضافه كار معنوي برداشتي؟
نه حاج آقا من نماز خودم را هم بخوانم كلاهم را بالا مياندازم.
- مدتي است از من خيلي سئوال ميپرسي، وضوها و نمازهايت توجه نمازگزاران را به خود جلب كرده است.
شرمندهام حاج آقا، راستش خودم هم اين كار را دوست ندارم. آره خودم هم متوجه شدهام مردم نگاه عجيبي به من ميكنند اما.
ياسر كلامش را ناتمام گذاشت و سري از روي تأسف تكان داد.
حاج آقا گفت: امّا چي؟
- اين روزها نه وضوهام نه نمازهام، هيچكدام، «به دلم نمينشينند». يك حسي به من ميگويد، تكرار كن تا عبادتت كامل شود و فردا «احساسگناه» و «عذاب وجدان» گريبانگيرت نشود. به همين دليل، دوباره اعمالم را به جا ميآورم تا خدا از من راضي شود. حاج آقا قرآن را بست و بوسيد و كنار ياسر چهار زانو روي زمين نشست و گفت: با يك داستان چه طوري؟
لبخندتلخي زد و گفت بفرماييد.
«وه كه زيبا و باشكوه بود. همه فرشتهها در صفوفي منظم در برابر فرمان خدا تسليم شدند و مقابل حضرت آدم پيشاني خشوع بر مُهر اخلاص گذاشتند. منظرهاي بسيار حيرتانگيز و تحسينبرانگيز بود. به قدري كه زبانسخنرانان و قلم نويسندگان تا به امروز نتوانستهاند به قلهروصفش صعود كنند و هيچ پرندهي خيالي نتوانسته همه ابعادش را بر بوم انديشهاش بکشد. سراسر عرش را سكوت معنوي فراگرفت. در اين ميان شيطانِ شيدا همچنان تمام قد ايستاده بود. نگاهي به ملكوتيانِ گوش به فرمان ميكرد و نگاهي به عظمت خدا. به او امر شد تو هم در برابر جانشين من، سر احترام به زمين بندگي بگذار. غُل غرور و زنجير كبر تاب و توان هركار مثبتي را از او گرفته بود. به دست و پا افتاد، شروع كرد به چك و چانه زدن. نداي رحماني را شنيد: در يك كلام، اگر خواسته يا حرف حسابي داري، شفاف بگو؟
خدايا! من غافلگير شدم. من گُلواره كجا و آدم گِلواره كجا؟ به من يك «فرصتي» بده؛ مرا از اين تكليف معاف كن تا چنان عبادتي در محراب كبريايات كنم كه همه جن و انسان تا قيامت، انگشت حيرت به دهان گيرند و از«فكر انجامش» فرو مانند. قبولِ؟ و خداوند به او گفت: تو از يك معناي دقيق عبادت غافلي:
«عبادت چيزي است كه من، خدايتو، ميخواهم نه آن چيزي كه تو،بندهي من، ميخواهي»
ياسرجان! من عمداً به خاطر تو و امثال تو، مدتی شب است بعد از نماز دربارهي اين كه «كثيرالشك»، «حرام» است به شكّش اعتناء كند گفتگو ميكنم بعد دست ياسر را در دست خود گرفت، كمي فشرد و گفت: ياسر جان! مراقب باش شيطان براي تو با «دانهي بندگي» «بند و كمند بيچارگي» پهن كرده است. قبل از اين كه كمرت را به زمين داغ رسوايي بخواباند، در «باشگاه خودپايي» خودت را براي كُشتي با او آماده كن. عزيزمن! خدا خودش گفته نميخواهم شهد دينم را با سختگيري دركامتان تلخ كنم. به همين دليل به ما دستور داده است كه اگر زياد داري شك ميكني، بيخيال شك باش و به شكّت اعتنا نكن. و «هديه»ي آسان گرفتن بر تو را از خدا قبول كن و شاكر باش. با سنگِ «چهار قل» و سلاحِ «لااله الاالله او را بران. مراقب باش به اسم عبادت سرت كلاه نگذارد و خطاي شيطان را تكرار نكني؟
ياسر جان!«كسي كه جغد راهنمايش باشد راهبريش بهسوي خرابههاست». هر كسي متناسب با شرايط جسمي و روحي خود تكليف مخصوص به خود را دارد. اگر تو عملت را تكرار كني مثل اين است كه در سفر بگويي خدايا نماز چهار ركعتي كاملتر است من به دلم نمينشيند و نماز چهار ركعتي بخواني. حاج آقا حرفش كه تمام شد در چشمهاي اشكبار ياسر نگاهي كرد و گفت تلاش كن من هم دعات ميكنم تو اين مبارزه كم نياري بعد عبايش را به دوش انداخت و رفت. او رفت ولي سخنان منطقياش مهمان ذهن ياسر شد.
این مراسم به همت شاخه زنان حزب «جماعت اسلامی پاکستان» انجام است.
در این روز زنان با برپایی تظاهرات در شهرهای مختلف از جمله اسلامآباد، کراچی و راولپندی خواهان نقشآفرینی جامعه بینالمللی برای رفع ممنوعیت حجاب در برخی کشورهای اروپایی و ترویج این فرهنگ حسنه و اسلامی در شبکهها و رسانههای اجتماعی هستند.
آنان با اشاره به اینکه مسئله حجاب نه تنها در قرآن بلکه در کتب سایر ادیان الهی از جمله تورات و انجیل نیز آورده شده است، سیاستهای دوگانه غرب در قبال این موضوع را مورد انتقاد قرار میدهند و میگویند که حجاب جزو حقوق اساسی یک زن به شمار میرود.
همچنین در این روز، پلاکاردها و پارچه نوشتههایی برای تأکید بر اهمیت حجاب در شهرهای مختلف پاکستان نصب میشود.
روز حجاب در بیشتر شهرهای بزرگ پاکستان برگزار میشود اما برگزاری این روز در اسلامآباد پایتخت این کشور جلوه بیشتری دارد و این مراسم توسط رسانههای مهم داخلی و خارجی پوشش خبری داده می شود.
گاه حکومتهای اسلامی رعایت حجاب را در کشور خود اجباری اعلام کردهاند. در این زمینه میتوان به عربستان سعودی، ایران، سومالی اشاره نمود:
- ایران
بعدازانقلاب ایران، نظام تازهتاسیس جمهوری اسلامی با اجباریشدن حجاب، مخالفت برخی صاحبنظران را برانگیخت. برای نمونه محمود طالقانی پس از اعلام اجباری شدن پوشش سر برای زنان در ادارات دولتی توسط روحالله خمینی به موضعگیری علیه آن پرداخت. روزنامهٔ اطلاعات به نقل از وی در شماره ۲۰ اسفند ۱۳۵۷ نوشت:
حتی برای زنهای مسلمان هم در حجاب اجباری نیست چه برسد به اقلیتهای مذهبی... ما نمیگوییم زنها به ادارات نروند و هیچ کس هم نمیگوید... زنان عضو فعال اجتماع ما هستند... اسلام و قرآن و مراجع دین میخواهند شخصیت زن حفظ شود. هیچ اجباری هم در کار نیست. مگر در دهات ما از صدر اسلام تا کنون زنان ما چگونه زندگی میکردند؟ مگر چادر میپوشیدند؟... کی در این راهپیماییها زنان ما را مجبور کرده که با حجاب یا بی حجاب بیایند؟ اینها خودشان احساس مسئولیت کردند. اما حالا اینکه روسری سر کنند یا نکنند باز هم هیچکس در آن اجباری نکرده است.
هرچند موافقان حجاب اجباری در آن دوران با توسل به دلایل و برهانهایی موافقت خود را با «اجباریکردن حجاب» اعلام میکردند.
نهایتاً حجاب در ایران اجباری گشت و به اعتراض زنان توسط افراد لباس شخصی و طرفداران حجاب حمله شد. از سال ۱۳۵۷طبق دستور خمینی از ورود زنان بدون حجاب به ادارات دولتی ممنوع شد و درسال ۱۳۶۳ با تصویب قانون مجازات اسلامی در مجلس شورای اسلامی ایران عدم رعایت حجاب در معابر عمومی موجب حکم حد شرعی ۷۲ ضربه جاری شد گاه افراد بدحجاب دستگیر به جریمه نقدی محکوم شدند. البته در این میان کسانی هستند که با حجاب اجباری مخالفند سید علی اصغر غروی در وبسایت ارباب حکمت چنین می نویسد که نه تنها حجاب که هیچ یک از احکام دین اسلام اجباری نیست. وقتی کسی رکن رکین اسلام که عمود الدین است، یعنی نماز را تارک است، و علیرغم بر سر انداختن پارچهیی به نام سرانداز یا روسری یا مقنعه، حجابی منافقانه و از روی اکراه و اجبار برمیگیرد، اما هیچ اعتقادی به اسلام و مبانی آن ندارد، چه ضرورتی ایجاب میکند او را وادار به انجام چنین عملی نمایند. ما میبینیم آنچه به نامحجاب در میان پارهیی از بانوان رایج شده در حقیقت، حجاب مورد نظر خدای تعالی در قرآن نیست. بلکه خود تبدیل به یک زینت شده است.
برخی از مخالفان حجاب و به خصوص اجباری بودن آن، واجب نبودن حجاب بر کنیز را گواهی بر این نکته میگیرند که هدف از فرمان حجاب رعایت امنیت جنسی جامعه نبوده، چرا که کنیزان نیز، حتی گاهی بیش از زنان آزاد عرب، دارای جذابیت جنسی بودند.
گروه دیگری از مخالفان حجاب که به کارکرد جنسیتی آن معتقدند، ادعا میکنند که «حجاب زنان را تبدیل به یک شئ» و بلکه یک «شی جنسی» میکند. آنان در بهترین حالت حجاب را یک پارادوکس میدانند که «حتی اگر هدف از حجاب حفاظت از زنان تعریف شده باشد، قانون شرعی شیعیان به نام متعه همان حفاظت را براحتی از سر راه بر میدارد... چرا که ازدواجی ۱۰ دقیقهای با فاحشگی هیچ تفاوتی ندارد.»[و در بدترین حالت حجاب را ابزاری برای سرکوب زنان میدانند. از دید آنان:
حجاب صرفاً زن را نوعی وسیلهٔ هیجانآور معرفی میکند، و مرد را موجودی میداند که ذاتاً توانایی کنترل شهوات خویش را ندارد، و لذا از احساس وظیفه نسبت به کنترل شهوت خود معافش میکند. در واقع زنان باید جور ناتوانی کنترل شهوت مردان را بکِشند، و لذا حجاب قانونی از جانب مردان برای مردان است.
به گفته مخالفان حجاب: از دیدگاه فلسفهٔ حجاب، زن سرچشمهٔ تهییج شهوتهای جنسی مردان است[چراکه اسلام تمام یا اکثر بدن زن را عورت میداند، و لذا باید پوشیده شود.
مخالفین حجاب اذعان میدارند که حجاب حتی در برخی مواقع میتواند باعث افزایش تنشهای جنسی شود چنانکه در سینمای هند از حجاب بعنوان نوعی وسیله برای تهییج جنس مخالف استفاده میشود.
گروهی از مسلمانان ادعا دارند حجاب وسیلهای برای محدود کردن زن به خانه نیست بلکه حجاب وسیلهای برای حضور سالم زن در اجتماع است.ضرورت دیگر وجود حجاب از دیدگاه بسیار ی از مسلمانان محدود کردن ارضای میل جنسی به محیط خانواده برای جلوگیری از فساد و بی بند و باری در جامعه است؛ از نظر مرتضی مطهری:
اگر بی حجابی تمدن است پس حیوانات از همه متمدن تر هستند. علت اینکه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است این است که میل به خودنمائی و خودآرائی مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلبها و دلها مرد شکار است و زن شکارچی، همچنانکه از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچی. میل زن به خودآرائی از این نوع حس شکارچیگری او ناشی میشود. در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباسهای بدن نما و آرایشهای تحریک کننده به کار برند. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود میخواهد دلبری کند و مرد را دلباخته و در دام علاقه به خود اسیر سازد. لهذا انحراف تبرج و برهنگی از انحرافهای مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است.
از نظر آیتالله جوادی آملی، قرآن وقتی درباره حجاب سخن میگوید، میگوید: حجاب عبارت است از احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن که نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند؛ بنابراین، نظر کردن به زنان غیر مسلمان را بدون قصد تباهی جایز میداند.حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد، نه شوهر و نه ویژه برادر و فرزندانش است. همه اینها اگر رضایت بدهند، قرآن راضی نخواهد بود، چون حرمت زن و حیثیت زن به عنوان حق الله مطرح است و خدای سبحان، زن را با سرمایه عاطفه آفرید که معلم رقت باشد و پیام عاطفه بیاورد.
پارسیها به وسیله کوروش، دولت ماد را از میان برداشته و سلسله هخامنشی را تأسیس کردند. آنها از نظر لباس همانند مادها بودند. در مورد پوشاک خاص زنان این دوره آمده است: «از روی برخی نقوش مانده از آن زمان، به زنان بومی برمیخوریم که پوششی جالب دارند. پیراهن آنان پوششی ساده و بلند یا دارای راسته چین و آستین کوتاه است. به زنان دیگر آن دوره نیز برمیخوریم که از پهلو به اسب سوارند. اینان چادری مستطیل شکل، بر روی همه لباس خود افکنده و در زیر آن، یک پیراهن با دامن بلند و در زیر آن نیز، پیراهن بلند دیگری تا به مچ پا نمایان است. » یافتههای پژوهشی نشان میدهد که زنان ایران زمین از زمان مادها (که نخستین ساکنان آریایی ایران زمین بوده اند) حجاب کاملی شامل پیراهن بلندچین دار و شلوار تا مچ پا و چادر و شنلی بلند روی لباسها، داشته اند. این حجاب در دوران سلسلههای مختلف پارسها نیز معمول بوده است. در زمان زرتشت و قبل و بعد از آن، زنان ایرانی از حجابی کامل برخوردار بوده اند تصویر به جا مانده بر روی تخته سنگهای دوره هخامنشی نشان میدهد که شباهتی بین لباس زنان و مردان پارسی وجود داشته است. زنان پارسی به جز لباس شبیه آنچه ملکه میپوشیده، لباس دیگری نیز داشته اند، پیراهن آنان پوششی ساده، بلند یا دارای راسته چین و آستین کوتاه بوده که دامن از زانو به پایین شرابههایی از مچ پا آویزان داشته، علاوه بر اینها زنان پارسی از چادر نیز استفاده میکردند، و آنرا بر روی تن خود میانداختند به طوری که تمام لباسهای زیر را میپوشانید. نقوشی که روی فرش پازیریک که در سیبری پیدا شده و آنرا مربوط به ایران در دوران هخامنشی میدانند، این مطلب را تصدیق میکند زیرا زنانی که بر روی این فرش نقش کرده اند پوششی سر اندر پا چیزی شبیه چادر روی همه پوشاک خود داشته اند.
براساس قرآن و فتواهای مراجع تقلید شیعه، زنان و مردان هرکدام وظیفههایی دارند که در برخی موارد میان فقها اختلاف هست. این حد در میان فتاوی مشترک است که مرد و زن باید عورتهایشان را در هر شرایط از هرکس و هر جنس بپوشانند مگر در شرایط اجباری مانند هنگامی که برای دستشویی نیاز به کمک داشتهباشند که احکام خاص خود را دارد.
طبق نظر مراجع تقلید معاصر شیعه، زنان باید همهٔ بدنشان از جمله همهٔ موی سر، تن و پایشان را از مردان نامحرم بپوشانند، ولی میتوانند دستها را از مچ به پایین و گردی صورت را باز بگذارند، اگرچه پا و زیر چانه و ساعد و آرنج و مانند آن را باید بپوشاند. احکام درباره مردان نیز اختلافی است. برخی مراجع تقلید معاصر افزون بر حد مشترک میگویند مردان باید تن و جاهای نامتعارف بدنشان را از زن نامحرم بپوشند. مثلاً به فتوای آنها مردان نمیتوانند پیش زن نامحرم پیراهن آستینکوتاه بپوشند یا با شلوارکهای ورزشی ظاهر شوند. احکام نگاه کردن نیز بسیار اختلافی است ولی طبق فتوای مراجع تفلید معاصر، به جز زن و شوهر به طور کلی هیچکس نباید به قصد لذت به دیگری -محرم یا نامحرم و زن یا مرد- نگاه کند.
در اکثر منابع فقهی گذشته، از اعضایی از بدن که لازم بود «در نماز» (ستر صلاتی) و «در برابر نامحرم» پوشانده شوند با نام «عورت» یاد میشده و معمولاً احکام یکسانی برای پوشش در این دو وضعیت مطرح میشده. مرتضی مطهری میگوید:
ظاهراً اختلافی نیست در این که ستر صلاتی و غیر صلاتی از نظر مقدار و حدود پوشش با هم تفاوت ندارند... آنچه در نماز باید پوشیده شود همان است که در مقابل نامحرم باید پوشیده شود. و شاید اگر بحثی باشد در این است که آیا در نماز، زائد بر آنچه در مقابل نامحرم باید پوشیده شود لازم است پوشیده شود یا نه. اما در این که آنچه درنماز لازم نیست پوشیده شود، در مقابل نامحرم نیز لازم نیست پوشیده شود، بحثی نیست.
شیخ جواد مغنیه، همین توافق بر سر یکسان بودن ستر صلاتی و غیر صلاتی را به کل علمای اسلام نسبت میدهد. البته گاه فقیهانی نیز بودهاند که احتمال به وجود تفاوت میان این دو سطح از پوشش دادهاند. به هر روی، اکثر فقها در ذیل موضوع پوشش در هنگام نماز به حدود پوشش زنان پرداختهاند. گفتنیست که در آرای به جا مانده فقیهان گذشته در این باره بعضاً تفاوتهای فاحشی با آرای فقهای امروز دارد.
مخالفان وجوب حجاب معتقدند ابن جنید اسکافی، فقیه شیعهی بزرگ قرن چهارم، تنها پوشاندن عورتین (پشت و جلو) را برای زن مسلمان آزاد واجب میدانستهاما برخی از موافقان حجاب این ادعا را رد میکنند. ترکاشوند مدعی است تا پیش از قرن هشتم، به طور کلی فقهای شیعه معمولاً جز در موارد خاص سخنی دربارهی وجوب یا عدم وجوب پوشاندن مو به طور خاص (چه در نماز و چه خارج از آن) نمیگفتند. به گفتهی وی حتی صاحب جواهر، هنگام برشمردن موافقان پوشش مو، از هیچ فقیهی که پیش از شهید اول و قرن هشتم باشد نام نمیبرد. عاملی، صاحب مدارک، (اوایل قرن ۱۱ ه.ق.) درباره ستر صلاتی میگوید:
آگاه باش که در عبارت محقق حلی و نیز در کلام اکثر فقهای شیعه، نه تنها به وجوب پوشش موی سر پرداخته نشده، بلکه از ظاهر عبارت چنین بر میآید که پوشاندنش لازم و واجب نیست زیرا مو جزو جسد و بدن به حساب نمیآید.
پس از مطرح شدن مسئلهی پوشش مو در میان فقهای شیعه، بسیاری از فقهای بزرگ شیعه، از جمله محقق سبزواری[ ، ملا محسن فیض کاشانیعاملی صاحب مدارک و مقدس اردبیلی در نوشتههای فقهی خود دلایل موجود در حدیث و آیات را برای وجوب پوشش موی سر (بعضی در هنگام نماز و بعضی بدون قائل شدن به تفکیک) کافی ندانستهاند. با گذر زمان از اواخر دورهی صفوی به بعد تصریح علمای شیعه به واجب بودن پوشش مو (و گردن و برخی اعضای دیگر بدن) بیشتر شد. ترکاشوند میگوید ملا احمد نراقی، فقیه بزرگ دورهی قاجار، پوشاندن موی بیرون مانده از روسری را در هنگام نماز (بدون ذکر فتوای جداگانه برای حالت خارج از نماز) برای زنان واجب نمیدانست. سوزنچی انتساب این موضع به شخص نراقی را رد میکند و معتقد است که نراقی تنها توضیح داده که بدون اتکا به اجماع وجوب پوشش بیش از این حد قابل اثبات نیست.
از میان محققان شیعه، تنها احمد قابل صراحتاً وجوب حجاب را رد کرده است و محسن کدیور نیز آن را به شدت زیر سوال برده است. سایر فقهای معاصر شیعه و تمامی مراجع تقلید شناخته شده، حجاب تمام بدن و موها به جز صورت و دو دست را برای زن مسلمان غیرکنیز واجب میدانند.
به عقیدهٔ موافقان وجوب پوشش مو و گردن و دست و پا، زنان مسلمان در عصر پیامبر اسلام نوعاً حد پوشش مورد نظر آنان را رعایت میکردند. آنان مدعیاند که این گونه پوشش در ادیان ابراهیمی قبلی نیز پوشش پسندیده بوده و اسلام در همان مسیر حرکت کرده است. مرتضی مطهری در حجاب را امری میداند که در زمان پیامبر اسلام واجب و فراگیر شد و از عایشه همسر پیامبر اسلام نقل میکند که گفته بود: «مرحبا به زنان انصار. همین که آیات سورهی نور نازل شد یک نفر از آنان دیده نشد که مثل سابق بیرون بیاید. سر خود را با روسریهای مشکی میپوشیدند. گویی کلاغ روی سرشان نشسته است.»
در مقابل، مخالفان وجوب این حد از پوشش، مدعیاند که حد پوشش شرعی زنان مسلمان در زمان پیامبر اسلام کمتر از این بوده است.حامیان این نظر معتقدند که به علت فقر، کمبود شدید پارچه و نبود امکانات دوخت و دوز، پوشش رایج در عصر پیامبر برای زنان و مردان بسیار حد اقلی بود. حامیان این نظر به روایات و احادیثی استناد میکنند که طبق آنها بسیاری از مردان و زنان مسلمان (به خصوص مستمندان و بادیهنشینان) دامنهای کوتاه میپوشیدند و به همین دلیل هنگام رکوع و سجده شرمگاهشان نمایان میشد، برهنگی عادی بود و پیامبر اسلام حتی به عموی خود توصیه میکرد که برهنه راه نرود ، فقرایی بودند که خود را با پارچهای کوچک میپوشاندند و جامعهی مسلمان به عنوان کفاره تشویق به پوشاندن آنان میشد، پیامبر اسلام زنان و مردان را از پوشیدن دامنهای بلند که مایهی رشک مستمندان شود منع میکرد ، زنان و مردان با هم و از ظروف مشترک وضو میگرفتند ، و دستورهایی دربارهی استحمام نکردن زن و مرد در مکان مشترک از سوی پیامبر مطرح میشد.
برخی از مخالفان وجوب حجاب معتقدند که پوشش در صدر اسلام نقش تعیین هویت اجتماعی داشته و از آنجا که ثروتمندان و فخرفروشان پوشش کاملتری داشتند پیامبر اسلام مکرراً مسلمانان را از زیادهروی در پوشش باز میداشته. ترکاشوند به روایتی اشاره میکند که در چندین سند آمده است:
همسران پیامبر، از حضرت پرسیدند: دامن لباس را چقدر آویزان و دراز کنند. رسول خدا پاسخ داد: «یک وجب». همسران گفتند یک وجب کم است زیرا عورت از آن بیرون میزند. حضرت گفت یک ذراع (دو وجب). همسران دوباره گفتند در این صورت پاهایشان نمایان میماند. پیامبر گفت «همان یک ذراع باشد و چیزی بر آن نیفزایید.»
وی میافزاید که موارد مشابه این روایت نیز در چند سند دیگر از جمله سنن الکبری، مسند احمد بن حنبل و سنن ابن ماجه آمده است.
مطابق نظر برخی مخالفان وجوب حجاب، انداختن پارچه روی سر از رسوم برخی اعراب جاهلی بوده است اما در اسلام بر آن امر نشده است. مطابق این نظر سربرهنه شدن زنان در هنگام عزاداری در میان همهی اقشار عرب رایج بوده. طبق گزارش تاریخ یعقوبی، فاطمه دختر پیامبر اسلام در واکنش به خشونت و تهدیدی که بر سر مسئلهی خلافت نسبت به همسرش صورت گرفت، «بیرون آمد و گفت: به خدا قسم باید بیرون روید اگرنه مویم را برهنه سازم و نزد خدا ناله و زاری کنم. بر اساس گزارش تفسیر عیاشی، وی پس از اتمام حجت دست حسن و حسین را گرفت و به سمت قبر پدر حرکت کرد تا موی سرش را پریشان کند و به درگاه پروردگار ناله سر دهد. در گزارش دیگری نقل شده که زنان بنی هاشم پس از شنیدن خبر شهادت امام علی، با سرهای برهنه و موهای پریشان از خانهی خود خارج شدند. چندین روایت مشابه دربارهی حضور سربرهنهی عامدانهی زینب دختر امام علی در ملا عام به نشانهی عزا و زاری وجود دارد.
در مقابل، روایاتی با رویکرد آسانگیرانهتر دربارهی پوشش و نگاه وجود دارد. افرادی چون مسلم خلفی و امیرحسین ترکاشوند با ذکر این احادیث کوشیدهاند نگاه مسلط فعلی به حجاب که آن را حد اکثری و برای حفظ زن از نگاه لذتجوی نامحرم معرفی میکند، زیر سوال ببرند. مسلم خلفی حدیثی را نقل میکند که در آن علی بن سوید میگوید به امام موسی کاظم عرض کردم من به نگاه کردن زنی زیبا مبتلا شدهام و نظر به وی، مرا به تحسین وادار میکند. امام فرمود: اگر خداوند صداقت را در نیت تو بیابد، اشکالی ندارد. سند این روایت غیر قابل خدشه خوانده شده است.
گروهی معتقدند دوران امامان شیعه نیز همچنان وجود روسری ناشی از عرف و تشخص و اعتبارات اجتماعی بود نه مربوط به حجاب شرعی و در کوشش برای اثبات این ادعا ا به احادیثی در وسائل الشیعه از امامان شیعه، محمد باقر و جعفر صادق اشاره میکند که طبق آنها زنان در صورتی که روسریشان را پیدا نکنند میتوانند بیحجاب در برابر مرد نامحرم ظاهر شوند و همچنین میتوانند بیحجاب نماز بخوانند.
گروه دیگری از احادیث به میزان لازم برای پوشش زنان در هنگام نماز اشاره دارند. گرچه ستر صلاتی و ستر در برابر بیگانه دو مقوله جدا از هم میباشند، اما دلایل مورد استناد در هر حوزه بسیار شبیه و نزدیک به هم است. برخی فقها به تلازم بین این دو اعتقاد دارند. حتی گاهی در ستر صلاتی سخت گیری بیشتری شده است. بنا بر حدیثی از امام صادق، زن مسلمان آزاد اشکالی ندارد که بدون پوشش سر نماز بخواند. برخی فقها از جمله مقدس اردبیلی از این حدیث به عنوان موثقه تعبیر نمودهاند. این حدیث با تفاوتهای جزئی به شکلهای دیگر نیز از امام صادق نقل شده است.
تعداد صفحات : 2