loading...
بیت الرضا
کانال یاب
admin بازدید : 1490 دوشنبه 21 بهمن 1392 نظرات (0)

از رسول اکرم (ص) نقل شده است که فرمودند: هوشیارترین مردم کسی است که بیشتر به یاد مرگ بوده و خود را برای آماده کند.

مرگ چیست

یکى از مسایلى که هنوز براى عده زیادى از مردم جهان حل نشده و معنى آن روشن نگردیده است ، مسئله ((مرگ )) و حقیقت آن مى باشد. از این جهت است که مردم از آن مى ترسند و از شنیدن نامش کراهت دارند. اما همه آنان مى خواهند بدانند که حقیقت مرگ چیست ؟

درباره حقیقت ((مرگ )) نظرات مختلفى وجود دارد بسیارى از دانشمندان براى روشن کردن آن ، مثالهاى گوناگونى زده اند. در آینده به چند نمونه از آنها اشاره مى کنیم :

شکلک های محدثه

به طور کلى معنى و حقیقت ((مرگ )) عبارت است از جدا شدن روح از بدن و بریده شدن علاقه آن دو از یکدیگر، وقتى بین روح و بدن ارتباط و علاقه باشد انسان حیات دارد. اما وقتى این ارتباط بریده شد و روح از بدن جدا گردید ((مرگ )) حتمى است .
وقتى بین آن دو، ارتباط و علاقه باشد انسان حرکت مى کند، چشمش ‍ مى بیند، گوشش مى شنود، قلبش مى زند و دست و پایش حرکت مى کند و آن چه سبب این کارها مى شود روح است ، در حقیقت همان روح است که همه چیز را به آن نسبت مى دهند و اعضا و جوارح ابزارى در خدمت او هستند. هنگامى که انسان مى گوید چشم ، گوش ، زبان ، دست و پاى من فلان کار را مى کنند در حقیقت مقصودش از (من ) روح است ؛ زیرا روح به وسیله چشم مى بیند، به وسیله گوش مى شنود، به وسیله زبان تکلم مى کند، به وسیله مغز درک مى نماید، به وسیله پا حرکت مى کند و به وسیله دست کارهایى را انجام مى دهد. اگر این وسائل نباشد روح به تنهایى نمى تواند کارى انجام دهد.
اما وقتى روح ، ارتباط و علاقه خود را با بدن قطع مى کند، آن بى حرکت مى شود و باید دفن گردد و در قبر مى پوسد و از بین مى رود، ولى این پوسیده شدن ، لطمه اى به روح او وارد نمى کند و روح همچنان باقى مى ماند و به صورت موجودى مستقل و اصیل به زندگى خود ادامه مى دهد. مثال هایى که براى حقیقت روح زده اند از این قرار است .
1 - بعضى گفته اند: بدن و روح مانند کشتى و کشتیبان اند، جدایى ناخدا از کشتى ، ارتباط و علاقه او را از کشتى جدا مى سازد. با این که حقیقت ناخدا غیر از کشتى است نیرویى که کشتى را اداره مى کند و آن را از غرق شدن نجات مى دهد نیروى ناخداست . روح هم نسبت به بدن همان علاقه را دارد و در حقیقت روح ، بدن را رهبرى مى کند. (همانند ناخدا در رهبرى کردن کشتى ) و با جدا شدن روح ، بدن نابود مى شود.
2 - بعضى دیگر گفته اند: روح به منزله نورى است در تاریکى تن . بدن با این نور از مجراى گوش مى شنود، از مجراى چشم مى بیند، از مجراى دهان و زبان مى گوید. همچنین حواس دیگر در بدن به برکت روح فعالیت دارند، هرگاه این ارتباط و علاقه بریده شود نور از بدن قطع مى شود.
پس ، حقیقت مرگ عبارت از بیرون رفتن نور از این محل و قرار گرفتن آن در جاى دیگر است و با رفتن روح ، بدن تاریک مى شود، چنانچه پیش از دمیدن روح تاریک بوده است .
براى روشن شدن مطلب فرض کنید: در کلبه اى که چندین سوراخ داشته باشد چراغى روشن نمایید، از این سوراخ ‌ها نور و روشنى بیرون مى رود. این چراغ روح کلبه است ! تا زمانى که در کلبه باشد، حیات دارد و نور از سوراخ ‌ها بیرون مى رود اما اگر چراغ را بیرون ببرید آن جا تاریک مى شود و در واقع مى میرد. پس مرگ ، جابه جا کردن چراغ و بیرون بردن آن از بدن است .
3 - عده اى علاقه روح و بدن را به راننده و ماشین مثل زده اند، راننده ، روح و جان ماشین است و تا زمانى که راننده داخل آن باشد، ماشین روح دارد و حرکت مى کند. اما وقتى ماشینى کهنه و اوراق شد و دیگر قابل استفاده نبود راننده ، آن را ترک مى کند وقتى راننده آن را ترک نمود علاقه خود را از آن بریده است .
4 - بعضى علاقه روح و بدن را، به اتاقى مثل زده اند که شخصى سال ها داخل آن بوده است . در این مدت شخص به اتاق علاقه پیدا کرده است . اما به مرور زمان و در اثر حوادث روزگار اتاق پوسیده و به خرابى مشرف مى شود. شخصى که در خانه ساکن است چون دیگر آن را قابل استفاده نمى بیند و مى ترسد که ناگهان بر سرش خراب شود علاقه خود را مى برد و از آن جا خارج مى شود.
جان قصد رحیل کرد گفتم که مرو

گفتا چه کنم خانه فرو مى ریزد

از مثال هاى فوق مى فهمیم که علاقه و ارتباط روح و بدن از باب حلول چیزى در چیز دیگرى و مخلوط شدن چیزى به چیزى نمى باشد؛ چرا که روح مجرد است ، خارج و داخل ندارد فقط علاقه به بدن دارد و مرگ قطع علاقه از آن است .
روى همین جهت بعضى از حکما گفته اند: روح مانند پوششى است که بدن را فراگرفته باشد. هم چنان که لباس دخول و خروج ندارد، روح هم دخول و خروج ندارد، بلکه گاهى به تن پوشیده و گاهى از آن کنده مى شود. بین این دو اصلا سنخیتى نیست ((آفرین بر خدایى که دو موجود ناهماهنگ را به هم پیوسته است )).
5 - بوعلى سینا هم ، درباره حقیقت ((مرگ )) چنین اظهار نظر مى کند: ((مرگ )) جز این نیست که روح و نفس آدمى آلات خود را که به کار گرفته است رها کند. (منظور از آلات ، همان اعضا و جوارح است که مجموع آنها را بدن مى نامند)، هم چنان که شخصى صنعت کار ابزار کار خود را ترک مى کند. روح وقتى از بدن خارج شد باقى خواهد ماند و راهى براى فنا و نابودى او نیست .
نیز مى گوید: حقیقت ((مرگ )) مفارقت روح از بدن است . این مفارقت ، به معناى فساد و نابودى روح نیست . تنها چیزى که از این مفارقت حاصل مى شود فساد ترکیب بدن و متلاشى شدن آن است . اما روح که همان ذات آدمى است هم چنان باقى مى ماند.خلاصه : با سپرى شدن عمر و فرا رسیدن ((مرگ ))، آن چه پایان مى پذیرد حیات بدن است اما روح باقى و برقرار مى ماند و پس از ((مرگ ))، به سراى دیگر منتقل مى شود و در اقامت گاهى جدید با شرایطى نوین به حیات خود ادامه خواهد داد.

از این ملک روزى که دل بر کنم
سراپرده در ملک دیگر زنم
پس این مملکت را نباشد زوال
ز ملکى به ملکى بود انتقال

برزخ  

همانگونه که در موقع تولد نوزاد عده ای به عنوان چشم انتظار و فرد یا افرادی به عنوان ما ما و پزشک حضور دارند در عالم ارواح هم علاوه بر اینکه عده ای از ارواح نزدیک به شخص مرده منتظر او می باشند تا به او خوشامد بگویند ارواحی نیز هستند که کارشان کمک و مساعدت به روحی است که تازه منتقل جهان ارواح می گردد تا او را به عالمی که به تازگی وارد شده آشنا سازند.به استناد به گفته های ارواحی که با زمینی ها تماس گرفته اند ارواحی که به جهان ابدی در زمان زندگی زمینی اعتقاد داشته اند با آرامش حالت انتقال را طی می نمایند و کم کم وارد جهان روحی خود می گردند . روایاتی از مردگان هست که حکایت از این می کند که اغلب مردم در هنگام مرگ به مرگ خود آگاه نمی شوند و متوجه این موضوع نمی شوند که روح و شخصیت آنها به طور همیشه جسد فیزیکی شان را ترک کرده است. همه دل نگرانیهای انسان از مرگ ناشی از جهل اوست نسبت به پس از مرگ در غیر این صورت از گفتار کلیه اهل بیت و سالکان حقیقی و زاهدان وارسته این مفهوم استنباط می شود که (مرگ) بهترین هدیه برای فرد مومن است.


:: وضعیت اولیه انسان پس از وقوع مرگ ::
 

مانند وضع او در همین جهان مادی است زیرا او هنوز از ظواهر دنیوی خود برخوردار است از این رو با این مطلب شناخت ندارد که ممکن است در وضعیتی مغایر با شرایط حیات مادی قرار گرفته باشد. در نتیجه از جویا شدن از مالکیت یک جسم و کالبد به هر معنی و مفهومی که در جهان ماده از آن برخوردار بوده


:: روح چه مراحلی را بعد از فنای جسم طی می کند ::
 

میدانیم روح از عالم خاک به مرگ جسم از آن خارج شده وبدنیای روح منتقل میشود نیروی شعور انسان با از هم پاشیدگی اعضا ء بدن و مغز از کار می افتد ولی در مقابل احساس انسان بی اندازه قوی میشود و روح رنج و ناراحتی را بیش از عالم جسمانی احساس می کند در هنگام مرگ چنانکه گفتیم عقل وادراک از کار می افتد شخص متوجه نیست که چه بر او می گذرد و از اینکه روح از بدنش جدا می شود بی اطلاع می باشد ء حالات روحی انسان در لحظات مرگ و پس از مرگ شباهت زیادی به خواب و رؤیا دارد زیرا در هنگام خواب هم قوای عاقله موقتا از فعالیت می افتد و آنچه را انسان در خواب می بیند حقیقت پنداشته و خیال می کند واقعیت دارد

لازم به توضیح است عوالم روحی محدود نبوده و تا بی نهایت یکی پس از دیگری وجود دارد می توان عوالم مختلف روحی را در سه موضوع خلاصه کرد

1-عالم برزخ یا عالم تصفیه
2-عالم احساس
3-عالم عقلانی
آری وقتی روح از بدن جدا می گردد و عالم جسمانی را ترک می گوید وارد عالم برزخ می شود نوعی رنج و الم و سرگردانی حتی گیجی به روح دست می دهد و در این عالم تصفیه بر حسب اعمال شخصی که زمان توقفروح در حالت برزخی است با تحمل ریج وعذاب آلودگی و صفات زدیله از بین می روند نوع تصفیه در مورد ارواح پست یا متوسط خوب فرق می کند و بستگی به نوع رفتارشخص در جهان مادی دارد مدت اقامت روح در عالم برزخ برای ارواح پست طولانی خواهد بود پس از آزادی روح از عالم تصفیه وارد عالم احساسات می شود در عالم احساسات هم روح از مرگ خود خبر ندارد و نمی داند از عالم جسمانی به عالم روح انتقال یافته است . و تماسهائی که با این نوع ارواح وسیله میز گردو مد یوم گرفته شده حاکی از اینست که شخصی می گوید نمرده ام و خیال می کند هنوز در عالم جسمانی قرار دارد. فرد درحال احتضار با ارواح دیگری که طی دوران حیاتش با آنها اشنایی یا قرابتی داشته برخورد می کند.این ارواح در آن نقطه حضور می یابند تا در کار انتقال دوح فردی که به تازگی در گذشته است به عوالم مارواء حیات مارن کمک و یاری می نمایند.روح فردی که به تازگی از جهان مادی رحل عزیمت گزیده
است مورد شناسائی دوستان و کسانی قرار می گیرد که طی دوران حیات پس
از مرگ با وی آشنایی داشته اند ... و در این نقطه افراد مذ کور اطلاعاتی در خصوص اوضاع و احوال حیات جاودانه روح در اختیار وی قرار میدهند.


:: مدیوم کیست؟ ::
 

مدیوم یا وسیط یا واسطه گر شخصی است که در جسم او مقدار زیادی از ماده اکتوپلاسم یا تلپلاسم وجود دارد. بیشتر مردم واجد صفت مدیومی هستند البته به درجات گوناگون زیرا اختلاف آنها به واسطه کمی و زیادی همان ماده اکتوپلاسم در بدن آنهاست. مدیوم چه زن باشد و چه مرد تفاوتش با دیگران در این است که در وجود او ماده اکتوپلاسم زیادتر از بقیه افراد است به حدی که روح تماس گیرنده می تواند به طور موقت مقداری از آن را به عاریه بگیرد و به وسیله آن ظاهر گردد. ارتباط به صورت صدای مستقیم ممکن است در تاریکی به بهترین نتیجه مطلوب برسد زیرا ارتعاشات امواجنوری مانع از این می شود که آن ماده اکتوپلاسم که اصلا سفت است به حالتی در آید که بتواند در جو حرکت کند.

ولی چیزی که از صحبتهای ارواح دستگیرمان شده است که همان گونه که در این جهان تولد و مرگ وجود دارد در جهان ارواح هم تولد و مرگ وجود دارد ولی نه به شکل تولد و مرگ در کره زمین بلکه مرگ درآن عالم را ورود به طبقه ای جدید می گویند و مرگ نیز حالت انتقال روح از طبقه پایین به طبقه بالاتر خود است .

با توصیفات غلط از جهان پس از مرگ چنان محدوده جهان ارواح را در نظر افراد تنگ و حقیر جلوه می دهند و داده اند که بعضی ها گمان می کنند که خداوند در ورای این آسمان دو مکان بیشتر ندارد که یکی بهشت و دیگری دوزخ است که بهشت آن مکانی خلوت آرام و بی سرو صداست با باغها و اشجار و رودهای فراوان که مخصوص عده بسیار اندکی است و دوزخ محلی است شلوغ و داغ و متراکم و خوفناک که عده ای که بر اثر یک غفلت در دنیا از راه خدا و صراط مستقیم مقداری کج رفته اند در درون آن دوزخ می سوزند و همجوار و همسایه عقربها و مارها و پرندگان گوشت خوارند و جهان بی انتهای بالای سر ما ودر واقع اطراف ما که انتهایی برای ان تصور نمی شود کرد همین جور بی هدف آفریده شده است.

در حالی که اولا: خداوند قدرتش بر هنچ بنی بشری کاملا معلوم و مشخص نگردیده ونیرو و قدرت و توانی که در اراده ذات بی زوال الهی است از چهارچوب مغز کوچک و خرد ناقص ما آن قدر فاصله دارد که تصور این فاصله هم در مغز ما نمی گنجد. 

ثانیا: به تناسب اینکه شناخت قدرت خداوند در حد کشش مغز ما نیست از دریافت و درک عظمت خلقتش نیز صد چندان عاجزیم و فقط می توانیم این عظمت را با واژه هایی مثل ( ابد ) و ( ازل ) و ( جاویدان ) و غیره برای خودمان چند صباحی توجیه کنیم تا پس از مرگ و طی کردن مراحل مختلف و رسیدن به طبقات بالای روحی و نزدیک شدن به منبع فیاض روحی جهان شاید بتوانیم اندکی از این عظمت را درک کنیم.

مثال روح آدمی مثل اسفنجی است که به ما بدهند و بگویند این اسفنج سفید را تا مدتی نگهداری کن و از چرک و کثافت و آ لودگی حفظ نما و در صورتی که آلوده نمایی پیش از همه خودت دچار زحمت و رنج خواهی شد تا آن را تمیز و پاک کنی و از الودگیها مبرا سازی . حال گروهی مانند معصومین ( علیه السلام و الصلاه ) این اسفنج را که امانت الهی است آن قدر پاک و نظیف و خوب نگهداری می کنند که نه تنها موقع تحویل دادن آلوده نیست بلکه از روز اولش هم شفاف تر و لطیف تر و تمیز تر است.
 
:: طریق اثبات وجود روح ::
 
واقعیت وجود روح به دو طریق ثابت می شود یکی به طریق استدلال فلسفی و دیگری از راه تجربه مادی.
طریق فلسفی و الهی و فکری و نظری بنا به نیروی عقل خدا دادی وقوه ممیزه و استفاده از کلام الهی و کتب مذهبی و فلسفی و اخلاقی کاشف و وجود روح است.

راه دیگر شناخت روح از طریق آزمایش و تجربه و مشهودات علمی می باشد . مطالعات تجربی نشان داده است روح وجود داردو با مرگجسم از بین نمی رود زیرا از ماده اصطلاحی ما در کره زمین تشکیل نشده و ذات آن به ذات لایزال الهی پیوند دارد.
ارواح پس از متلاشی شدنبدن جسمانی زنده اند به یک شکل دیگرکه از قوه ادراک ما خارج است زندگی می کنند.
ارواح بر ما ظاهر نیستند زیرا محیط زندگانی آنها غیر از محیط حیات است اما در ذهن و فکر ما اثر نموده وجود خود را بر ما اثبات می نمایند و در شرایط خاص با چشم فیزیکی هم میتوان ازواح را مشاهده کرد.روح بعداز جدا شدن از بدن ماری به جسم لطیفی شبیه بدن مادی بنام( کالبد مثالی)یا روان پوش منتقل می شود و در عالم ارواح باقی می ماند. 
روح در زمان حیات جسمانی خود چیری را بیاد ندارد وقتی از جسم به عالم روح منتقل شد .تمام اعمال و اندیشه های او در نظرش مجسم می گردند و تمام محفوظات او بمیدان می ایند . ارواح دارای همان استعدادهائی هستند که در زندگانی داشته اند . اما قوی تر چون پیکر جسمانی ندارند که قدرت ادراک آنها را محدود سازد و از دانش وسیعی برخوردارند.
بنا به عقیده عده ای از روانشناسان افرادی هستند قادر خواهند بود روح خود را از بدن جدا ساخته با فاصله هزاران کیلومتر از محل مسکن خود نزد دوستان و آشنایان حاضر شوند. این رویدادها معروف به سفر روح است .مسئله جدا شدن روح از جسم یک حقیقت محض است. اما غالبا دلائل کافی برای اثبات آن .وجود ندارد
 
:: درباره روح... ::
  
 رفلا ماریون روح شناس معروف درباره روح خلاصه تحقیقات خود را به شرح زیر بیان داشته است :

1- روح مانند موجود واقعی وجود دارد و مستقل از بدن است.
2- دارای قوائی است که هنوز علم آنرا نشناخته است روح می بیند می شنود فکر می کند و با دنیای خاکی در تماس است اگر فکر کنیم هیچ احساسی ندارد اشتباه است.
3- روح انسان دارای قدرت و اثرات فیزیکی است .
4- روح از فاصله دور و بدون مداخله از طریق تله پاتیک می تواند عمل کند.
5- در طبیعت یک عامل روانی فعال و عامل وجود دارد که ماهیت آن بر ما پوشیده است. 
6- روح بعد از ارکانیزم فیزیکی باقی می ماند و می تواند بعد از مرگ دوباره ظاهر کرد و به عقیده فلا ماریون روح انسان از مواد نا مرئی غیر قابل لمس که چشمان ما نمی بیند و دستهای ما لمس نمی کند تشکیل می شود.

روح دارای نیروئی است که می تواند بوسیله امواج اثری روی اشیاء با فاصله اثربگذارد. روح یا ماده اصلی حیات موجب به وجود آمدن زندگی در کلیه موجودات عالم هستی می گردد. روح از عنصری بسیار نرم و لطیف تشکیل یافته است که این عنصر از عناصرتشکیل دهنده جسم اثیری بمراتب لطیف تر می باشد و در اصل باعث بوجود آمدن جوهر ذات در انسان می شود ودر موجودات بشراین تنها عنصری است که بدوا ازذات وجود الهی سر چشمه گرفته و موجب حیات در کلیه جانداران عالم هستی می گردد. پس از مرگ جسم مادی تبدیل به ماده نخواهد شد مرکز حیات و زندگانی دائم روح در تن پوش یا جسم اثیری بشر قرار دارد و تا آخر عمر جسمی افراد در آن باقی خواهد ماند و طی شرایطی به زندگانی مشترک خود با ماده ادامه میدهد. این زندگانی برای روح حالتی موقتی دارد و پس از خاتمه حیات مادی جسم به همراه تن پوش به عوالم روحی سفر خواهد کرد علم روح مقدم برعالم طبیعت است.

:: روح هرگز نمی میرد ::

با اعتقاد باینکه روح از خداست و از عالم خاک نیست وچند روزی در عالم خاک و در قفس تن زیسته بالاخره به اصل خود راجع میشود
بنابراین فنا نمی پذیرد وجاودانه می ماند.انسان پس از وقوع مرگ زنده می ماند چون از جزء جسمی خود که به هنگام حیات مادی مورد استفاده اش بوده مجزا می گردد و به جهان دیگر عزیمت می نماید. یکی از محققان علم الا رواح بنام( اما نوئل سوئید نبورک ) که مطالعات او جنبه تجربی دارد و از روشن نمودن جهان پر راز ورمز روح قدمهای اساسی برداشتهو خود شخصا مورد آزمایش قرار گرفته چونمواجه با حقیقت انکار ناپذ یر وجود روح گردیده نوشته های اومی تواند مستند باشد من خلاصه ای از شاهدات او را در این مجموعه می آورم:
( اما نوئل ) که شخصا وقایع نخستین مراحل مرگ راتجربه کردومدتی خارج از بد نش بسر برده می گوید:
من وارد حالتی گشتم که فاقد هرنوع نیروی حسی اسمانی بود و تقریبا بحال تزع افتادم. تا وجود این حیات درونیم که متشکل از ذهن وافکارم بود دست نخورده باقی ماند.طوری که وقوع حوادث را که بر من روی داده و نیز بر کسانی که پس از وقوع مرگ حیات دوباره یافته اند رخ می دهد .در ذهنم ادراک نموده و محفوظ نگاهداشتم .گوئی این نیرو بشخص اعطا می گردید تا دریابد ذهن و در نتیجه روحش از جسمش دفع شده و مجددا بسیو آن کشیده شده و جذب می گردد


:: سرور و نشاط پس از جدایی روح از جسم ::
  
چیزی که معلوم شده و از گفته های ارواح و یا کسانی که به طور موقت برون فکنی نموده اند استنباط می گردد این است که کسانی که به طور طبیعی روح از جسم آنها خارج شده ( چه موقت و چه دائم ) در یک حالت آرام و لذ تبخش و توام با سرور و شادی بوده اند و هرگز راضی به بازگشت دوباره به بدن خاکی نبوده اند ولی یک نیروی قوی آنان را باز گردانده است و کسانی که بر اثر حوادث ناگهانی مثل تصادف و سقوط و انفجار و غیره روحشان خارج گشته ویا در اثر خودکشی قهرا روح را خارج نموده اند روح دچار رنج و مشقت فراوان می گردد که بعضی از ارواحی که با انتحار از این دنیا رفته اند در ارتباط با زمینی ها گفته که : در یک سراشیبی تند در حال سقوط کردن هستیم و از این بابت رنج عجیبی تحمل می نماییم از همه بدتر اینکه هیچ نمی دانیم این سقوط تا کی و تا کجا ادامه دارد و انتهای آن مشخص نیست .
روح دیگری اظهار داشته بود که : مثل جنین که در شکم مادر مچاله شده است مچاله شده ام و در یک ظلمت غیر قابل توصیفی فرو می روم . و انواع رنجهای مختلف که انتحار کنندگان متحمل می شوند چرا که خلاف ناموس طبیعت و قانون الهی نظم حاکم بر ارگانیزم بدنشان را که جزئی از طبیعت بوده به هم زده اند و روح رابا زور و خلاف قانون الهی از جسم و بدن خاکیشان خارج نموده اند 

:: و اما جنس روح ::
  
تعریفی را که در زیر از جنس روح می خوانید تعریفی است که قریب به اکثر علما و دانشمندان علوم روح شناسی در غرب از روح نموده اند آنچه آن علما و دانشمندان روحی غرب در حال حاضر مدعی کشف و بسط آن گشته اند و بر روی آنها اسامی مختلف تهاده اند در متن اسلام به شکلی کاملتر و دقیقتر در 1400سال پیش امده اما با زبانی ساده و قابل فهم برای مردم آن روزگار.

  :: از زبان ارواح ::
  
گفتگوی ذیل توسط ( دکتر آرثر فندلای ) در منزل ( سلون ) که ( مدیوم ) یا رابط روحی است به همراه خانم (میلار ) که نویسنده مطالبی است که از ارواح و دکتر فندلای می شنود نقل می گردد .


سوال : آیا همه ارواح ساکنین جهان شما می توانند گاهی با زمین ارتباط پیدا کنند؟
جواب: هر اندازه ما ارتقاء پیدا کردیم و به درجات بالاتر رفتیم ارتباط ما با جهان شما کم می شود. و حتی در این هنگام ما کمتر به فکر زندگی زمینی می افتیم . مسئله زندگی در جهان ما مسئله خواستن و تمایل است یعنی هر وقت اراده بکنیم می توانیم با موجودات زمینی ارتباط پیدا کنیم. وقتی که این تمایل و اراده ما از بین رفت دیگر ما به سوی شما نمی آییم . انسانها هر کدام به نسبت رشد عقلی و نوع عملشان در روی زمین پس از مرگ وارد طبقه ای از طبقات هفتگانه عالم ارواح می شوند و با کتاب خواندن و استفاده از عقل دیگر ارواح به رشد و نمو عقل خود می پردازند و به تناسب رشد طبقاتشان بالا و بالاتر می رود تا در نهایت به عقل کل و روح اعظم که خداوند تبارک و تعالی است بپیوندند.


سوال : آیا سگها و یا حیوانات دیگر و گربه ها هم پس از مرگ حیات دارند؟

جواب : بلی آقای من به طور تاکید می گویم که حیات دارند . چون هیچ زنده ای معدوم نمی شود .ولی حیوانات پس از مرگ در جهان ارواح ما زندگی نمی کنند . چون آ‌نها یک عالم روحی دیگر و مخصوص به خود دارند و آنها در عالم روحی مثل انسانها زندگی نمی کنند . ولی اگر سگی در زندگی زمینی با انسانی مانوس شد و به وی علاقه پیدا کرد وقتی که هر دوی آنها مردند آن سگ هم می تواند در محیط زندگی روح آن مرد یا زن ظاهرشود و زندگی کند.


سوال: شما با چه زبانی حرف می زنید؟

جواب: در جهان ارواح با همه لغات زمینی مانند ( انگلیسی و آلمانی و غیره ) سخن می گویند .ولی حرف زدن ما با حرف زدن شما فرق دارد زیرا سخن گفتن با تکلم زبانی نیست. بلکه انتقال ذهنی است که از عقلی به عقل دیگر منتقل می شود .مکالمه بین دو نفر مانند تلفظی که شما دارید نیست بلکه اینجا با گیرندگی است ( مانند امواج بی سیم و با تله پاتی امواج فکری ارواح به یکدیگر منتقل می شود ) چنانکه گفتم روحی متصل به عقل روح دیگر می شود که می خواهد با او حرف بزند.
 
سوال و جوابهایی که شرح آن گذشت مجموعه سوالاتی بود که محققی دلسوز و معتقد و کسی که با وسواس و حساسیت 20سال به مطالعه و مکاشفه و تحقیق و بررسی در عوالم روحی و چگونگی علم ارتباط با ارواح پرداخته و خود او در ابتدا از بی اعتقادان به این قبیل واقعیات بوده و همین عامل هم او را به سوی این سیر مطالعاتی و تحقیقاتی کشانده او کسی نیست که تحت تاثیر جو و القائات دروغین و یا کلک و غیره قرار گیرد هر چند ( مد یومی ) که برای او کار می کند از توقع هر گونه پول و مساعدت مالی مبرا توده و حتی از شهرت و آوازه نیز گریزان می باشد فلذا می دانید که اکثر دروغ پردازیها و روی آوردن به دروغ و کلک به منظور همین دو چیز ( پول و شهرت ) است.

پس به طور قطع و یقین این مکالمه بین یکی از ساکنان عالم ارواح و یک زمینی روی داده و برای کسانی که معتقد به حیات پس از مرگ هستند می تواند راهگشا بوه و در تبیین اعمال و رفتار و کردار آنها تاثیر بسیار مثبتی بر جای بگذارد. ما در عقاید اسلامی مان هم داریم که دو فرشته بر روی دو شانه ما در تمام ایام عمر حضور دارند که یکی در روی شانه راست ثوابها و کارهای حسنه ما را یادداشت می کند و دیگری به روی شانه چپ و گناهان ما را یادداشت می نماید . همچنین آنهایی که در غرب و اروپا موفق به ارتباط با ارواح شده اند می گویند ارواح به آنان خبر داده اند که یکی از وظایف آنها هدایت و راهنمایی انسانها در روی زمین است . در اینکه ارواح پس از جدایی از جسم خاکی ارتباطشان را با زمین قطع نمی کنند هیچ شکلی وجود ندارد در قرآن کریم به تصریح به نزول ملائکه و ارواح پاک به اذن الهی اشاره شده است 



:: رؤیت ارواح ::
 

ارواح در تمام زمانها قابل رویت هستند و در اطراف ما پرسه می زنند ولی ما قادر به دیدن آنها نیستیم آزمایشهای پیشرفته امروز این مسئله را به ثبوت رسانده است 



:: اشباح و ارواح ::
 

تظاهر شبح به حالت ابر متراکم یا به صورت بخار که مانع نور نیست قابل مشاهده است روح ممکن است چند سال بر یک شخص واحد به منظور معینی ظاهر شود.
شبح روح گاه برای وفای بعهد تظاهر نماید.
گاه شخصی که به قتل رسید روحش خواهان معرفی قاتل است . برخی ارواح فقط در جلسات روحی حاضر به ارتباط به زندگان هستند .
بعضی از ارواح بطریق الهام و تله پاتی بازماندگان ملاقات می نمایند.اشباح مسافرت نمی کنند . مردم را تعقیب نمی نمایند . بندرت اطراف محل مرگ شخص را ترک می گویند. یک شبح گاه در سرتاسر خانه پرسه میزند. ممکن است در باغ یا جاهای نزدیک به محل سکونت خود دیده شود ولی سوار اتومبیل یا اتوبوس نمی شود یا درآن شهر ظاهر نمی گردد.تمام کاری که شبح انجام می دهد تکرار لحظات نهائی مرگش در نا آگاهی است و در این حالت از انجام کارهای بیشتر عاجز است . اشباح برای زندگان خطری ندارند در مواردی که شبح سبب آزار به مردم شده یک وابستگی قبلی میان شخص و شبح وجود داشته است. اما بطور کلی اشباح بر مردم حمله نمی کنند و بر اثر دیدن یا در صورتیکه شخص بتواند با آنها ارتباط برقرار کند خطری متوجه شخص نخواهد بود.اگر غیر از این بود اردوگاهها و سایر امکان وحشت آور مانند اردوگاههای کار اجباری وزندانها می بایست پراز اشباح باشند درحالیکه چنین نیست.و این موضوع به حالت شخص درلحظه مرگ بستگی دارد که آیا مرگ مورد قبول او در حال گیجی قرار میگیرد واوبه مرحله بعدی وجود میرود یا اینکه اواز تشخیص این امر که تحولی در حال وقوع است عاجز خواهد بود ودر نتیجه به کره زمین یعنی محیط فیزیکی که با آن آشنا بوده می چسبد وخود را وابسته مینماید
 


:: شکل و جنس روح ::
 

روح چه شکلی دارد و از چه جنسی است ؟ چرا ظهور میکند سرانجام به کجا میرود در پاسخ این سوال باید گفت ارواحی دیده شده اند که انسان در وهله اول باور نمی کندکه روح هستند. هیچ فرقی با انسانهای زنده ندارند. تنها وقتی که از دیوار بگذرند یا غیب شوند معلوم گردیده که روح هستند. عده ای از محققان منجمله( الن کاردک) می گوید: ارواح از نظر ما شکل ندارند اما از نظر خود ارواح شکل دارند. آنها مانند یک شعله یک درخشش نور یا یک جرقه اثری هستند رنگ آنها بر حسب پاکی انها از خاکستری پررنگ تا رنگ یاقوتی تفاوت دارد. بعضی روح ها به شکل انسان یا جسم بخارمانند ظاهر می شوند. 

:: شکل و جنس روح ::
 
روح چه شکلی دارد و از چه جنسی است ؟ چرا ظهور میکند سرانجام به کجا میرود در پاسخ این سوال باید گفت ارواحی دیده شده اند که انسان در وهله اول باور نمی کندکه روح هستند. هیچ فرقی با انسانهای زنده ندارند. تنها وقتی که از دیوار بگذرند یا غیب شوند معلوم گردیده که روح هستند. عده ای از محققان منجمله( الن کاردک) می گوید: ارواح از نظر ما شکل ندارند اما از نظر خود ارواح شکل دارند. آنها مانند یک شعله یک درخشش نور یا یک جرقه اثری هستند رنگ آنها بر حسب پاکی انها از خاکستری پررنگ تا رنگ یاقوتی تفاوت دارد. بعضی روح ها به شکل انسان یا جسم بخارمانند ظاهر می شوند. 

:: و اما جنس روح از د ید گاه غربیون : ::
 
ماده ای لطیف و بخار مانند که به لحاظ قرار گرفتن به مدت زیادی در درون کالبد خاکی شکلی به همان شکل جسم به خود می گیرد به شکلی که شما شخصی را که در حیات زمینی می شناخته اید اگر روحش را ببینید کاملا شبیه همان جسم دوران زندگی خاکی است و می توانید او را شناسایی نمایید.
منظور از جنس روح ماده ای به نام اکتو پلاسم است که شبح روح یا جسم فلکی نامیده می شود که از سیال جوهری که حالت چهارم و لطیف ماده است می باشد. شکل بندی و هیئت بدن روحی ما از آن ماده سیال است که از بین نمی رود.
  
:: لذایذ عالم ارواح ::
 
یکی از لذ تهای ذکر شده توسط ارواح در عالم برزخ موسیقی است. موسیقی در آن عالم در یک سطح بسیار بالاتر و پیشرفته تر از موسیقی کلاسیک ماست . نغمات موسیقی آنجا طبعا توام به اشکال و صورتهای زیبایی هستند که اصوات موسیقی آن اشکال را در فضای اثیری به وجود می آورند یا مجسم می کنند و همه حاضرین درآن محافل از آن بهره مند می شوند.یکی از اوصاف جهان ارواح در مناطق عمومی روحی این است که موسیقی حیات است.یعنی اینکه موسیقی به فعالیتهای آنان شکل می بخشد.شما مظاهر بسیار جزئی آن را می توانید در بین ساکنین زمین و در بین اقوام و قبایل مختلف مشاهده نمایید که با موسیقی حیات آنها فعالتر و جذابتر می شود.تعجب نکنید در جهان ارواح انواع کارهای هنری فرهنگی و ... به نحو بسیار پیشرفته و عالی توسط ارواح انجام می شود.حتی کلاسهای تعلیم و تربیت برای ارواح پایینتر توسط ارواح پیشرفته تر برگزار می گرددو دانشگاهها و مراکز علمی وسیعی وجود دارد که هر کس در هر زمینه که رشد و تعالی پیدا کرده در آن جهان نیز به کار خیر و حسنه خود ادامه می دهد. گمان نکنید که پس از مرگ روح آدمی به همه مجهولات واقف می گردد و هیچ نقطه ابهامی برای او باقی نمی ماند در حالی که بسیار ارواحی هستند که هنگام تماس با زمینی ها از پاسخ گفتن به پاره ای سوالات که از حیطه آنها خارج است عاجزند.پس گمان نکنیم که به محض ورود به عالمارواح دیگر هیچ مشکلی وجود ندارد درست بر عکس در آنجا نیز ابهاماتی از طبقات ما فوق برای ساکنین هر طبقه وجود دارد که تا به آن طبقه وارد نشوند هیچ اطلاعی از چگونگی حالات ساکنین آن طبقه ندارند.
بنابر این لذتهای عالم ارواح را نباید سلیقه ای و بر اساس پندار و گمان شخصی تفسیر کرد بلکه همان طور که به دفعات گفته ام باز هم عرض هم عرض می کنم که جهان برزخی و روحی - در ادامه همین حیات زمینی قرار دارد اما با پیشرفت و جلوه بسیار بسیار بیشتری و همان گونه که نوع بهره مندی و لذت بردن در نزد آدمیان متفاوت است و هر کس به شکلی و به طریقی از جهان پیرامونش لذت می برد در جهان ارواح نیز هر روح به شکلی از مواهب الهی بهره می برد . در همین جهان خاکی کسی از قدم زدن در میان اشجار و گلها بالاترین لذت را می برد در حالی که شخص دیگری ممکن است از آن شیوه هیچ بهره ای نبرد و در عوض از مطالعه و تماشای فیلم و شنا و ... همان اندازه لذت ببرد

اسرار مرگ1

با سلام خدمت دوستان.قبل از ارایه مقاله از شما خواهشمندم اگر کسی در بین دوستان تجربه ای در مورد مرگ یا حالتهای نزدیک مرگ عینا" مشاهده کرده در قسمت نظرات این پست بنویسد یا به من ایمیل بزند تا بتوانیم موارد متنوع آنرا در اختیار داشته باشیم.در اینجا یک نظر جدید را هم در مورد مرگ ارایه کرده ام . خواهش می کنم قسمت نظرات را خالی نگذارید. شاید شما در مورد مطلب یک پست اطلاعاتی دارید که بنده نداشته باشم و یا تجربیاتی دارید که دوست دارید دیگران هم استفاده کنند. پس در بخش نظرات منتظر دوستان عزیز هستیم.
 
 مرگ، کلمه ای که در میان انسانهای این دوره و زمان کمتر کسی است که با شنیدن آن پشتش نلرزد. آیا براستی مرگ اینقدر وحشتناک است که انسانها اینطور از آن می ترسند. چه اتفاقی در هنگام مرگ برای فرد می افتد ؟ روح چه مراحلی را بعد از مرگ طی می کند؟راز واقعی پدیده مرگ چیست؟
 
 بزرگترین عاملی که سبب ترس انسان از مرگ است ، بی اطلاعی و یا احیانا" مسایل خرافی در مورد آن است. البته ما می توانیم در مورد مرگ تا حد درک خود بحث کنیم. چون اصولا" واقعیتهایی در دنیای روحی و ابعاد دیگر وجود دارد که قابل درک ما و شبیه سازی آن با نمونه های مادی نیست.عارفان و انسانهای مقدس هم که به ابعاد بالاتر دست یافته اند ، بدلیل اینکه توصیف کامل این ابعاد با کلمات زمینی مشکل است ، نمی توانند آنرا برای مردم عادی به زبان مادی بیان کنند. در واقع درک کامل این پدیده زمانی میسر است که فرد دقیقا" در همان ابغاد قرار گیرد و تجارب روحی را آشکارا لمس کند. 
 
 براستی برای اموات که درگورستانها علی الظاهر به آرامی خفته اند چه اتفاقاتی می افتد؟ آیا سرو صداهایی با فرکانس خاص موجود است که ما با رنج و محدوده شنوایی خود قادر به شنیدن آن نیستیم؟
 
 اگر مبحث قبلی را در مورد کالبدهای مختلف انسان مطالعه کرده باشید ، ملاحظه فرمودید که ابعاد وجودی انسان و مکانیسم هستی وی چگونه است. نکته ای که باید گفت این است که انسان برای تکامل باید و باید که ازتمام این کالبدها بگذرد و سطوح ارتعاشی مربوط به این کالبدها را درک کند. هدف اصلی مراقبه هم همین است. یعنی شخص مراقبه می کند و کم کم سطح ارتعاشی خود را بالا برده از ابعاد ارتعاشی گوناگون می گذرد تا به بالاترین آنها که همان کالبد فوق علی است دست یابد و قادر به درک این کالبد شود. عارفان و انسانهای کامل از هر مذهب و مرامی از این مراحل عبور می کنند. دقت شود که فرد باید از تمام سطوح عبور کند تا به بالاترین سطح وجودی دست یابد. گاها" ممکن است افرادی به سطحی از این سطوح دست یابند.مثلا" تا کالبد نسیانی (حالت توقف فکر) برسند که حالت خلا و بی فکری کامل است و خصوصیات خاص خود را دارد. ولی باید گفت که حتی اگر فردی به این مرحله هم برسد یک عارف یا نسان کامل نیست. " انسان کامل کسی است که از سطح کالبد نسیانی هم عبور کند و به مروارید آبی برسد و بعد قادر به مشاهده تثبیت آن و گسترش آن بوده باشد .در این حالت اصطلاحا" همه چیز جلوه ای از نور خدا و از جنس همین مروارید آبی دیده می شود. در این حالت وابستگی روح به کالبد فقط از طریق همین مروارید آبی است. تنها رشته ای که انسان کامل را به زمین بند می کند و فرد حتی با اراده خود قادر به گسستن این رشته و پرواز روح به ابدیت است(مرگ آگاهانه).در اینجا ما مرگ را در دو حالت بررسی می کنیم:
 
 1-مرحله رسیدن مرگ و تحولات ناشی از آن 
 
 2-مراحل بعد از مرگ و ابعادی که باید طی شود.
 
 باید به این مهم اشاره کرد که انسانهای عادی که این سطوح (کالبدها) را تجربه نکرده اند ، باید بعد از مرگ آنرا تجربه کنند و بسته به میزان وابستگی و نیز کارماهایی که انباشته کرده اند ، در سطوح مختلف می مانند تا سطح مورد نظر تصفیه شود و فرد بتواند به مراحل بالاتر صعود کند. متاسفانه افراد زیادی هستند که در برخی سطوح بدلیل فراوانی کارما و عدم تصفیه تا مدتها ی بسیار بسیار زیادی که شاید با مقیاسات زمینی صدها و صدها سال باشد می مانند تا وقتی که شایستگی ورود به سطوح دیگر را پیدا کنند.بهترین و سریعترین حالتی که ما قادر به تصفیه این کالبدها هستیم همین زندگی مادی و زمینی است . به همین خاطر گفته می شود که زندگی مادی نعمتی است که به فرد برای تکامل داده می شود. یک لحظه زمان در دنیای فیزیکی شاید با صدها سال د ردنیای روحی برابری کند.(الته پارامتر زمان را در دنیای دیگر نداریم ولی برای درک صحیح معادل زمانی گفته می شود).جمله معروف ((بمیرید قبل از آنکه بمیرید)) هم دقیقا" به همین مهم اشاره دارد.
 
 پس با کمک این نکته مهم می توان گفت که ((در دنیای دیگر ارواحی وجود دارند که صدها سال است در سطوح پایین به سر می برند و هنوز نتوانسته اند(شاید اصلا" نتوانند-مثل افراد که ملعون ابدی هستند)شایستگی صعود به سطوح بالاتر را داشته باشند. 
 
 اما باید در ابتدا گفت که در لحظه مرگ چه اتفاقی می افتد . ما برای توضیح این مهم به گفته دانشمندان روحی استناد می کنیم. شخص در لحظات اولیه مرگ آرام آرام از اشیائ مادی و افرادی که اطراف او هستند دور می گردد و در این حالت و ی در حال ورود هر چه بیشتر به دنیای روحی است. اشخاصی که در حال مرگ هستند ، اقوام و دوستانی را که کنار آنها نشسته اند می بینند و حتی صدای آنها را می شنوند اما کم کم قیافه ها و اشکال و تصاویر محو و محوتر می گردد و صداها ضعیف و ضعیفتر می شود تا اینکه فرد نه صدایی می شنود و نه تصویری می بیند و در این حالت روح اصطلاحا" از دنیای مادی خارج شده و گفته می شود که علایم حیاتی در افراد از بین رفته و فرد مرده است . 
 
 بگذارید لحظه مرگ را دقیقتر توصیف کنیم.من مرگ افراد را به سه گروه تقسیم می کنم :
 
 1-عده ای که مرگی آسوده دارند
 
 2-عده ای که مرگی سخت دارند و تشنجات زیادی را تحمل می کنند 
 
 3-عده ای که مرگ ناگهانی دارند(مثل سکته یا تصادفات ناگهانی)

اسرار مرگ 2

 در مبحث کالبدهای انسانی توضیح دادیم که کالبد اتری واسطه ای بین بدن فیزیکی با کالبدهای بالاتر است. بطور کلی می توان گفت که در واقع هر کالبد واسطه ای بین کالبدهای قبلی با کالبد با سطح ارتعاشی بالاتر است .
 
 کالبد اتریک پایینتر ، با نقش واسطه ای که بین کالبد فیزیکی با کالبدهای بالاتر دارد ، سبب رابطه روح با کالبد فیزیکی است و همین امر حیات را به این کالبد زمخت جاری می سازد و اگر این ارتباط بطور کامل قطع گردد ، دیگر هیچ رابطه ای بین روح و جسم فیزیکی وجود نخواهد داشت . در واقع همین کالبد اتریک ، دردها و یا لذتهای جسمانی را به روح منتقل می سازد. 
 
 پس می توان گفت که : ((تا زمانی که حتی ذره ای و رشته ای ارتباط بین کالبد اتری با کالبد فیزیکی موجود باشد ، هر آسیبی که به جسم فیزیکی وارد گردد به روح انتقال داده می شود و روح را متاثر می کند )).
 
 این یک واقعیت خیلی مهم است که خیلی باید به آن توجه کرد. یعنی حتی بعد از مرگ هم ، بدلیل ارتباط ریسمانهای اتریک با کالبد فیزیکی هر آسیبی که به جسم فیزیکی وارد شود روح هم احساس درد می کند . اگر وابستگی فرد به ماده بسیار زیاد باشد ، روح این درد را گاها" تا زمان متلاشی شدن کامل کالبد فیزیکی احساس می کند، مثل اینکه فردی ناظر بر وجود خود باشد و بتدریج تکه تکه از وجود او بردارند و او درد را احساس کند. شاید به این خاطر باشد که گفته شده به بدن مرده آسیب نرسانید یا اندام مرده را ولو اینکه سگ مرده هم باشد نباید برید.
 
 اما اکنون به توضیح انواع مرگ می پردازیم :
 
 1- عده ای که مرگ آسوده دارند
 
 افرادی هستند که وابستگی چندانی به دنیای مادی ندارند .حالا این وابستگی هم درجات مختلفی دارد . اگر فرد وابستگی نسبتا" کمی داشته باشد موقع وقوع مرگ تعداد کمتری ریسمانهای اثیری متصل به کالبد فیزیکی باقی می ماند و لذا گسستگی ریسمانهای اثیری که هنگام مرگ برای فرد رخ می دهد کمتر خواهد بود و درد کمتری احساس می شود. 
 
 برای انسانهای خوب که روح والایی دارند ، روح حتی قبل از مرگ هم تعلق چندانی به کالبد فیزیکی ندارد و همانطور پیشتر گفتیم فقط از طریق مروارید آبی متصل است که آن هم با یک اراده بدون هیچ تالم و دردی جدا می شود و روح به ابدیت پرواز می کند. 
 
 سوامی موکتاناندا در کتاب مرگ خود می گوید: " ...با همسر یکی از مریدانم بعد از مرگ شوهرش صحبت می کردم. وی واقعه بسیار جالبی که در حین مرگ شوهرش دیده بود را برایم این چنین تعریف کرد.زمانی که پرانا ، یا نیروی حیاتی از بدن شوهرش خارج شده در کنار بستر او نشسته بوده است. وی نور آبی درخشان و زیبایی را می بیند که از چشم شوهرش بیرون می آید و به سمت پنجره حرکت می کند و از آن فضا خارج می شود...".
 
 
 2--عده ای که مرگی سخت دارند و تشنجات زیادی را تحمل می کنند
 
 افرادی که در پاکسازی درون و پرورش نفس خویش تلاشی نکرده اند و تمام عمر خود را به صفات زشت و بد انسانی پرداخته اند چطور ممکن است مرگی آسوده داشته باشند.
 
 در اینحالت رشته های کالبد اتریک با جسم فیزیکی آنچنان قوی است که به آسانی جدا نمی شود. در این حالت آزاد گشتن روح از بدن در هنگام مرگ به کندی صورت می پذیرد و فرد تقلای زیادی می کند که به جسم فیزیکی بازگردد و خیلی دوست دارد که مجددا" بلند شود و به دنیای مادی بازگردد ولی در واقع دیگر این امکان وجود ندارد چون پرانا در حال خروج از بدن است و در این حالت دیگر فرصتها پایان یافته و امکانی برای بازگشت وجود ندارد. در حین تقلای فرد برای بازگشت نیرویی ناشناخته تلاش می کند که ریسمانهای اثیری را هر چه بیشتر بگسلاند. این درگیری بین فرد و نیروی ناشناخته جهت جدایی روح از بدن گاها" روزها ، ماهها و حتی سالها به طول می انجامد(بسته به درجه معنوی فرد). در این وضعیت نوعی گسیختگی در ریسمانهای اثیری بوجود می آید که فرد را شدیدا" متاثر می کند. 
 
 فرض کنید فردی در حال ترک دنیای مادی است .علام حیاتی در وی ازبین رفته ولی هنوز تماسهایی بدن کالبد فیزیکی و اتریک وجود دارد .بعد از به خاکسپاری فرد با گذر زمان شاهد تجزیه بدن فیزیکی خود است و درد زیادی احساس می کند و فریادهای دهشتناکی سر می دهد که در محدوده شنوایی ما نیست و ما(انسانهای زنده) قادر به درک آن نیستیم و علی الظاهر همه چیز را ساکت و آرام می بینیم. فرد مرده درد را تا زمان جدا شدن آخرین ریسمان اثیری از بدن احساس می کند . بعد از درگیری و تقلا وقتی فرد شاهد تجزیه آخرین ذره بدن خود است و دیگر جز مشتی استخوان چیزی باقی نمی ماند. بعد از گذر از این مرحله کار تمام نشده و فرد باید جهانهای دیگر را هم بگذراند که احیانا" بدلیل عدم تصفیه کالبدهای مختلف خود (قبلا در مورد کالبدها توضیح داده شده ) در چنین جهانهایی هم با درد و رنج خاص خود مواجه است و آنقدر در یک سطح می ماند که شرایط ورود به سطح دیگر را داشته باشد.

اسرار مرگ 3

-افرادی که مرگ ناگهانی دارند
 
 در این موارد اجازه دهید که مطالبی را از کتاب جناب استاد علیخواه کتاب ((روح و معمای مرگ)) ذکر کنم : ((...در مرگهای ناگهانی شرایط بگونه ای دیگر است . در این موارد ، سستی یا گسیختگی رابطه بین بدن و روانپوش وجود ندارد، بلکه واقعه مرگ ناگهانی ادامه حیات بدن را متوقف می سازد.بهمین جهت جدا شدن سیالات روانپوش از جسد بعد از مرگ آغاز می گردد.روحی که دفعتا" زندگی مادی را وداع گفته است ، گویی در حالت گیجی قرار دارد و در عین حال خود را مانند گذشته زنده جسمانی تصور می کند .این تصور وهمی همچنان ادامه می یابد تا روح موقعیت واقعی خود را درک نماید.))
 
 ایشان در ادامه بیان می کنند که : (( پندار چنان ارواح راجع به وضع بینابینشان میان حیات جسمانی و حیات روحانی، از جمله مواردی است که ارزش مطالعه فراوان دارد.ارواحی که بدن سیالشان را بجای بدن مادی فرض می کنند و تمام احساسات زندگانی مادی را درک می نمایند، به مقتضای عادات و معلومات و خلق و خوی پیشرفت اخلاقیشان ، وقایعی بسیار متنوع و متفاوت عرضه می دارند.البته این وضع برای ارواحی که به ترقیات در زندگی مادی نایل آمده باشند ، زمانی کوتاه ادامه خواهد داشت ، چون در آن رابطه روح با ماده سست بوده بقسمی که حتی ناگهانی ترین مرگ ، جدایی روح از بدن را تسریع می نماید. اما در مورد دیگران یعنی ارواحی که هیچگونه مدارج ترقی را طی نکرده باشند ، چنین وضعی ممکن است مدتها همچنان ادامه داشته باشد.))
 
 در واقع این ارواح بدلیل اینکه هنوز موقعیت روحی خود را درک نکرده اند گاها" دربین زندگان قرار می گیرند ولی وقتی میبینند که قادر به ایجاد اثرات مادی نیستند و دیگران صدای آنها را نمی شنوند کم کم با ناامیدی به تحمل شرایط می پردازند تا اینکه موقعیت خود را کاملا" درک کنند.
 
 در اینجا ایشان به وضعیت روح افرادی که خودکشی کرده اند می پردازند و می افزایند : (( ...چنین ارواحی در شرایطی پرزحمت تر و رنج آورتر قرار خواهند داشت. در اینگونه ارواح، روانپوش که با جسد متروکه تماس دارد، کلیه تشنجات هنگام مرگ و از هم گسیختگی های بعدی جسد را به روح منتقل می سازد در نتیجه رنجهای هولناک بر روح وارد می گردد. ))
 
 در اینجا به ذکر یک نمونه واقعی از این نوع مرگ می پردازیم.استاد علیخواه که خود یک واسطه روحی (مدیوم ) از نوع کتابت هم هستند در یک جلسه ارتباط با ارواح با روحی که خود را محمود... نام نهاده ارتباط گرفته اند و ایشان در مورد مرگ ناگهانی خود مطالبی عرضه داشته اند. اما قبل از آن شاید عده ای در باب مسئله ارتباط با ارواح شک داشته باشند و آنرا قبول نکنند اما باید بگویم که صحت این مطالب امروزه کاملا" تایید شده و دانشمندان غربی و خارجی با کمک سنسورهای فوق العاده حساس و وسایل بسیار دقیق که شاید آینده آنها را معرفی کنم با این موجودات ارتباط برقرار می کنند و اصطلاحا" وجود آنها را سنس می کنند. 
 
 اگر تاریخچه ارتباط با ارواح را هم مطالعه کنید می بینید که دانشمندان بسیار معروف که برنده جوایز نوبل بوده اند و حتی شهرت جهانی داشته اند و اکثرا" هم بسیار شکاک بوده اند بعد از تحقیقات علمی و بیطرفانه خود صحت آنرا کاملا" تایید کرده اند(ویلیام کروکس-شارل ریشه-شرودینگرو...). از نظر علمی هم با توجه به نقش واسطه ای اکتوپلاسم -که روح احضار شده با اراده خود قادر به تغییر ارتعاش این ماده واسطه مطابق ارتعاش روح خود است و قادر است به کمک این ماده واسطه با ترکیب عجیب و غریبی که دارد در صورت قوی بودن مدیوم گاها" تظاهرات مادی ایجاد کند و حتی به زبان مادی تکلم کند – این امر کاملا" تایید شده است. اگر بعدا" فرصتی باشد در این زمینه بیشتر سخن خواهیم گفت.
 
 و اما نمونه آورده شده در کتاب"خواب،رویا،روح" استاد علیخواه: ((سلام، من محمود... هستم.می خواهم راجع به تصادف و مرگ خودم برایتان بگویم.من قبل از فوت در فکر زندگی معمولی خود بودم و برنامه هایی جهت تداوم آن داشتم و چون جوان بودم، به هیچوجه به مرگ نمی اندیشیدم .لذا به هنگام تصادف به سختی با مرگ مواجه شدم و نمی توانستم باور کنم که چنان مرگی داشته باشم .در آن لحظات خیلی به من سخت گذشت .ابتدا مثل آدمهای منگ بودم و نمی دانستم چه اتفاقاتی برایم افتاده است. چون صحنه مشمئز کننده ای را در مقابل خود می دیدم و به شدت وحشت کرده بودم.مدتی در سردرگمی عجیبی غوطه ور بودم .نمی دانم چه مقدار از زمان گذشته بود که احساس کردم باید موقعیت خود را درک کنم.به محض این احساس ، خود را در تاریکی عجیبی یافتم . احساسم چنان بود که آن تاریکی همانند ابری مرا دربرگرفته و از من عبور می کند.تنها چیزی که در آن زمان آرزو داشتم این بود که از آن تاریکی نجات پیدا کنم.نمی دانم چه مدت در آن وضع بودم که روشنایی را از دور احساس کردم و آن روشنایی کم کم نزدیک تر و واضح تر می شد. احساس می کردم نمی توانم به چیزی فکر کنم ، گویی دچار نوعی بی فکری شده بودم . بعد ناگهان خود را در میان جمعی یافتم و متوجه شدم افکارم کم کم منسجم تر و روشن تر می شود. افرادی را می دیدم که مرا احاطه کرده بودند . عجیب اینکه پدرم هم که چهار سال پیش فوت شده بود در میان آنها بود. وقتی آن جمع نزدیک تر و واضح تر شدند ، متوجه شدم که یکی از آنها از دوستان متوفای پدر من وچند تن از اقوام درگذشته ما می باشند.وقتی آنها تعجب مرا دیدند با مهربانی به من گفتند :"تو اکنون بدن مادی خود را ترک کرده ای و حالا در جهان ارواح هستی!" من از دیدار و گفتار آنها تعجب کرده و نمی توانستم وجود و گفتار آنها را باور داشته باشم ! اما آنها اصرار داشتند که همگی حقیقی هستند و وجود دارند! البته من احساس خستگی زیادی می کردم و چنان بود که گویی خواب آلوده بودم.پس جریاناتی را که برایم اتفاق افتاد مانند رویا تصور می کردم و مشکل می توانستم آنها را حقیقی بدانم.اما پس از مدتی که زمان آن را نمی دانم ، کم کم واقعیت مرگ خود را درک کرده و دانستم که به واقع جسم مادی خود را ترک کرده ام . از آن پس بود که مراحل زیادی را در اینجا طی کردم . در واقع هرچه بیشتر به حقیقت وجود روحی خود توجه پیدا می کردم ، بیشتر زندگی زمینی را فراموش می کردم.
 
 من صحبتهای زیادی دارم که گفتن آن را برایتان مفید می دانم ، اما اکنون نمی توانم بیشتر با شما در ارتباط باشم .پس اگر بار دیگر از من درخواست ارتباط کنید ، مطالب مفیدی برایتان خواهم داشت.)).
 
 ملاقات با افراد دیگر
 
 همانطور که در بالا هم مطالعه کردید ، فرد بعد از مرگ با افرادی ملاقات داشته است. البته در برخی نمونه ها ی لحظات نزدیک مرگ فرد از ملاقات با موجودی ناشناخته که بنظر خود روح نبوده صحبت می کند.گفته می شود که در خیلی این موجودات اصطلاحا" محافظ هستند که برای تسهیل خروج روح به کمک فرد در حال موت می آیند.

اسرار مرگ 4

 به غیر از مشاهده اقوام و آشنایان که در نمونه قبل ذکر شد ، گاها" موجودی نورانی در لحظه مرگ مشاهده می شود.
 
 در کتاب ((زندگی پس از زندگی)) دکتر مودی بیان شده است افرادی که بعد از مرگ با یک موجود نورانی برخورد داشته اند ، در تشخیص این موجود نورانی متفاوت بوده اند. مثلا" افراد مسیحی این وجود را حضرت مسیج یا حواریون دیده بودند ، فرد یهودی آنرا بصورت یک فرشته توصیف می کند و این یعنی که توصیف موجود نورانی به زمینه مذهبی و عقیده فرد بستگی داشته است. 
 
 در کل باید گفت که وجه مشترک تمام این افراد(افرادی که از نظر پزشکی مرده محسوب شده اند ولی بطرز عجیبی زنده شده اند) که چنین موجودی را ملاقات کرده اند این بوده که آنرا بصورت یک فرستاده یا راهنما دیده اند .موجودی که هیچ اعتقاد مذهبی خاصی نداشته است. 
 در بیان دلیل فوق آقای دکتر مودی در جای دیگر ذکر کرده است : 
 
 " مردی که هیچ عقاید و اعتقادات مذهبی نداشت آنرا فقط یک ((موجود نورانی)) نامید. همین عبارت توسط یک بانوی مومن مسیحی نیز مورد استفاده قرار گرفته است.او هیچ ضرورتی نمی دید که آنرا ((حضرت مسیح)) بنامد."
 
 بعدا" در یک مقاله دیگر درباره این موجود عجیب بصورت معرفی کتاب مطالبی ذکر خواهم کرد.
 
 این موجود اکثرا" از طریق ارتباط تله پاتیکی از فرد می پرسد که کتاب دکتر مودی ذکر شده که در زبان مادی می توان آنرا بصورت "ایا آمادگی مردن را داری" یا "آنچه در طول زندگی خود انجام داده ای بگو" بیان کرد. البته در موارد ذکر شده از طرف دکتر مودی مسلما" افرادی بوده اند که از نظر پزشکان مرده محسوب می شدند ولی بصورت معجزه آسایی زنده شده اند و این وقایع را بیان می کنند.البته این نوع پرسش مطرح شده توسط موجود نورانی حالت محکومیت نداشته است چرا که افراد حین پرسیدن این سوال احساس عشق و محبت زیادی کرده اند.
 
 جالب اینجاست که سوامی موکتاناندا در یکی از سخنرانیهای خود که بصورت کتابی کوچک هم درآمده می گوید: " روزی در حال مراقبه نوری درخشان را دیدم که روشنایی اش معادل میلیونها خورشید بود. زمانی که به آن خیره شدم، احساس کردم که او مرا بسوی خود می کشد. ترس و هراس عجیبی بر تمام وجودم غلبه کرد ، جریان پرانا در بدنم متوقف شد و بی هوش شدم. مدتی گذشت و من همچنان در گوشه ای افتاده بودم تا اینکه به هوش آمدم و خود را درنهایت شادی و سرور مشاهده کردم.فهمیدم مرگ را زمانی تجربه کرده ام که آن نور درخشان و زیبا را دیده بودم.از آن هنگام دیگر هرگز از مرگ ، ترس و واهمه ای نداشتم."
 
 ذکر این نکته مهم لازم است که قرار نیست یک انسان پست و شرور هم بعد از مرگ با یک موجود نورانی با عشق فراوان برخورد کند.
 
 سوامی موکتاناندا در جای دیگر سخنان خود بیان می کند که در هنگام مرگ افراد پست و شرور ، ارواح پست و شروری به استقبال وی می آیند و او را از درون کانالی تاریک و مخوف عبور می دهند. 
 
 تمرکز فکر در دنیای دیگر
 
 در اینجا برای اینکه موضوع خوب روشن شود لازم دیدم که از کتاب ((اقیانوس)) آقای ((علی رحیم بخش)) بیان کنم .لازم به ذکر است که ایشان دارای قدرت برونفکنی روحی بود ه اند و مشاهدات خود را در کتاب خود بیان خود بیان داشته اند : 
 
 " به یاد دارم یکی از برونفکنی های ارادی اولیه ام بود ، پس از انجام عمل تمرکز فکر و درخواست از پروردگار اعظم و رعایت سایر موارد برونفکنی روح ، احساس کردم که آرام آرام ، روحم از جسم جدا می شود و لحظاتی بعد بود که روحاگ در کنار جسد خویش ایستاده بودم .هنوز ترس که یکی از موارد کاملا" خراب کننده عمل برونفکنی روح است در وجودم بود ومن هر چه سعی می کردم که ترس خود را کاملا" از یاد ببرم، باز هم موفقیت چندانی کسب نمی کردم.پس از خروج از جسم بسوی آینه قدی که در کنار اتاق قرار داشت رفتم، از دیدن قیافه خود در آینه به طرز عجیبی وحشت کردم. همه قسمتهای صورتم ، متورم بود و سرم شاید دو، سه برابر اندازه واقعی اش می نمود. در برابر آینه ایستادم و به چهره خود در آینه خیره شدم.ابتدا خیلی ترسیدم ولی با القائاتی که روح حامی به من می نمود ، فهمیدم که همه اینها حاکی از کامل نبودن تمرکز فکریم می باشد.
 
 او به من القا فکر کرد که با تمرکز فکر سعی کن همه چیز را به حالت عادی بازگردانی و من با نگاه کردن به تک تک اعضای صورتم شروع به تمرکزی قوی کردم.گونه هایم را که بطرز وحشتناکی متورم بود به حالت عادی بازگردانیدم و لبهایم را که خیلی ناهنجار بود ، آهسته ، آهسته به صورت اولیه برگردانیدم و خلاصه اینکه با فکر کردن به اینکه چهره من چگونه بوده است چهره زشت و متورم بعد از برونفکنی ام را حالت داده و بشکل اولیه خویش بازگردانیدم و این نشاندهنده آن است که در آن جهان همه کارها با تمرکز فکر انجام می پذیرد و اگر شخصی دارای فکر و تمرکز قوی باشد ، خیلی از مشکلاتش در آن جهان حل است."
 
 ایشان در ادامه می گویند: " و در اینجا لازم است که بگویم : اصولا تمرکز فکر با آرامش درون و آرامش روحی ارتباط مستقیم دارد و شخص دارای آرامش درون نمی شود مگر آنکه پاکی روح کسب نموده و دغده فکری و شورش فکر در خود احساس نکند ، چرا که یک شخص بد که دارای افکار ناپسند و روحی ناهنجار می باشد غیرممکن است که افکار ناخوشایند و ناپسند او اجازه تمرکز فکر به او بدهند و این حاصل نمی گردد مگر با روحی پاک در سایه آرامش درون و انجام کارهای پاک و نیک."
 
 از این گفتارها می شود فهمید که فردی که بدلیل اعمال ناشایست و تفکر به مادیات ،تمرکز روحی ندارد در دنیای دگیر دچار چه مشکلات وحشتناکی می شود. 
 
 شاید برای خود شما هم در عالم خواب پیش آمده که گاها" دیو یا موجودی عجیب شما را دنبال می کند ولی شما بسیار کند حرکت می کنید و قادر به فرار نیستید که این هم از نظر من به عدم تمرکز بازمی گردد.

اسرار مرگ 5

توصیف دنیای بعد از مرگ
  

 باید گفت که وسعت در جهانهای بعد از مرگ قابل سنجش نیست چراکه اصلا" اندازه و محدوده معنی ندارد چون اینها از ویژگیهای ماده هستند . 
 
 می توان گفت که در دنیای دیگر سبزه ها و درختان و مناظری وجود دارند که انتهایی برای آنها نیست .
 
 برای اینکه صحت مطالبی که بنده می نویسم تایید شود سعی می کنم که از کتب اساتید معروف و نوابغ روحی که در جهان مورد تایید و شناخته شده هستند استفاده کنم و مطمئن باشید که کلام آنها معتبر است .
 
 خانم((بتی شاین)) یک واسطه روحی و شفابخش بسیار قدرتمند و معروف در سطح جهان است.من به شما پیشنهاد می کنم که سری کتابهای بتی شاین را حتما" تهیه و مطالعه کنید .مطالب بسیار عجیب و جالبی در باب زندگی پرماجرای این شفابخش معروف وجود دارد که نکات بسیاری در آن نهفته است.
 
 خانم بتی شاین در کتاب ((شفابخشی روحی)) خود ترجمه خانم (ناهید ایران نژاد) می گویند: 
 
 " مرد جوانی تماس گرفت(منظور ارتباط روحی با خانم بتی شاین) و گفت که بلافاصله بعد از مرگش چه اتفاقی افتاد.خودش را در بالای کوه بلندی دیده ، انگار هلیکوپتری او را به آنجا اورده باشد.نمی دانست چگونه آنجا آمده ، زیرا نمی دانسته که مرده است. بلافاصله عمویش را دیده که از راه فکر به او گفته که حالا او در بعد دیگر است. انگار مثل زمانی که آدم به دنیا می آید . افراد در جاهای گوناگون وارد می شوند ولی در بعضی موارد کاملا" مشترک هستند . این مرد جوان منظره اطرافش را بسیار زیبا توصیف می کرد. در پس کوهی که روی آن ایستاده بود ، سلسله کوه ها و دره ها یی که با بخار و مه آبی رنگ پوشیده شده بود ، دیده می شد. درجه هوا مثل یک روز تابستانی خوب بود .گرچه گرم دلچسبی بود ولی خورشیدی هم وجود نداشت . این موجب گیجی افراد در ورود به بعد دیگر می شود. سبزه ها مثل سبزه ها ی زمین هستند ، فقط رنگشان درخشان تر است. رنگ ها موجب شگفتی او شدند. بسیار جالب بودند. درست مثل همان باغی که من در بعدی دیگر می بینم .افراد متفاوت همین گزارش رنگ های شگفت انگیز را می دهند ."
 
 البته درک کامل جهانهای بعد از مرگ و سطوح بالاتر آن میسر نیست . پروفسور ((لیت ویت)) استاد دانشگاه سلطنتی لندن می گوید : (( از تمام پیچیدگیهای طبیعت مشکل ترین و دوردست ترین آنها فضاست. چراکه فضا خودش ساختمانی دارد که بر روی شکل هر موجود زنده ای اثر می گذارد. ))
 
 گفته های فوق در حالی است که ما فکر می کنیم که فضا یک جای خالی (خلا) است و هیچ چیزی در ان نیست. 
 
 بتی شاین در جای دیگر کتاب خود می گوید: "از آن جایی که مغزها و ادراک ها مناسب با این فضای خود ما دگرگون شده است ، درنتیجه ما قادر به دیدن فضاهای دیگر نیستیم . ولی با تفکر، تصور ریاضی از آنها داریم...".
 
 روح در دنیای دیگر در بند قوانین همان سطح مربوطه است و از قوانین فیزیکی خبری نیست. 
 
 اساتید روحی که بعضا" با ابعاد دیگر تماس می گیرند شواهدی را بیان می کنند که طی آن فرد بعد از مرگ در محلی بسیار باز و بزرگ قرار گرفته که هیچگونه خصوصیات مادی نداشته است و بعد ار آن مرحله موقعیت وی در سطح دیگر مشخص شده است. 
 
 آنها بیان می کنند که روح فرد بدلیل وابستگی های کم وبیشی که هنوز بعد از مرگ دارد متمایل به دیدن بستگان خود است ولی باید در سطوح دیگر به وی این اجازه داده شود . 
 
 آنها در سطوح اولیه بعد از مرگ از خانه هایی سخن می گویند که در آنها به باغهای بی انتها باز می شود و راههایی که اگرچه بسیار طولانی هستند در چشم بهم زدنی سپری می شوند. 
 
 این دانشمندان بیان می کنند که ارواحی وجود دارند که در رنج و عذاب هستند و با کلمات زمینی نمی توان رنجهای آنان را توصیف کرد و این دقیقا" نتیجه اعمالی بوده که در دوران زندگی زمینی انجان داده اند. 
 
 آنها بیان می کنند که بعد از تلاش بیهوده ای که این ارواح بعد از مرگ برای بازگشت به کالبد فیزیکی انجام می دهند ، وارد مرحله تازه ای از عذاب می شوند به این صورت که خود را در تاریکی بسیار شدیدی احساس می کنند که یک احساس سرمای بسیار عجیب را دارند و در آن کوچکترین روزنه ای از نور وجود ندارد. 
 
 برعکس وضعیت ارواح پاک را بسیار خوب که با کلمات زمینی قابل توصیف نیست بیان کرده اند. در سرزمینهای بسیار زیبا که با زبان مادی قابل بیان نیست . آنها نجواهای بسیار زیبا و دلپذیری می شوند که قابل بیان نیست. 
 
 در عالم اثیری ، فرد دارای یک جسم اثیری است که بعلت نرمی و لطافت بیش از حد ، بی نهایت انعطاف پذیر است بطوریکه با وزش نسیمی تغییر شکل می دهد اما در عین حال وحدت خود را همیشه حفظ می کند. آنها این سطح را سطحی بیان می کنند که طی آن روح برای ورود به سطوح بالاتر آماده می شود و پیشرفت و صعود وی به مراتب معنوی و اعمالی که در دنیا انجام داده بستگی دارد. 
 
 اما درباب جهانهای بالاتر اجازه بدهید که چند جمله ای از کتاب ((اقیانوس)) آقای رحیم بخش(مدیوم روحی) بیان کنم که در یک ارتباط روحی به وی القا شده :
 
 " جهان چارم جهانی است که انسان تمایلات زمینی اش را تا حد زیادی به فراموشی سپرده و بسیار پاک و عاری از گناه گشته است. 
 
 در این جهان از آن تمایلات و درخواستهای زمینی که شما انسانها در وجودتان شعله ور است خبری نیست.
 
 در این مکان هر روح به فکر نیایش وستایش ذات پاک پروردگار یکتا و تواناست. 
 
 ما همه در این مکان به آن چیزهایی دست یافته ایم که در ظرف فکری و عقلی شما انسانهای زمینی نمی گنجد. ما را با شما زمینیان همین بس که بگویم جدا از یکدیگریم و شما تا به این مکان راه درازی در پیش رو دارید...
 
 ...رسیدن به این مرحله برای همه انسانها یکسان نیست و برای من مدت بسیار زیادی سپری گشت تا به این جهان چهارم پای نهادم...در مورد جهانهای بالاتر ، وصفش را شنیده ام ولی تاکنون به آن مکانها گام ننهاده ام. من هنوز شایستگی قدم نهادن به آن جهانها را دارا نمی باشم .شما تاکنون جز کارهای مربوط به جسمتان چه می توانستید انجام دهید؟...ولی در آن مکانها غیر از نور وشیرینی تجلی وجود او چیز دیگری نیست. همان خالق یکتا و یگانه را می گویم.
 
 شما نمی توانید آنچه را می گویم درک کنید و با شنیدن یا خواندن کلمات من به آن امور واقف و آگاه گردید. اگر مایل هستید که از راز جهانهای هفتگانه آگاه گردید ، باید بیش از پیش رستگار گردید."
 
 دوستان عزیز در اینجا مجموعه مباحث مرگ را به پایان می بریم. امیدورام که توانسته باشد تا حدودی شما را قانع کند و جلوه ای از جهان دیگر را بنمایاند.
 
 در آینده مباحث بسیار جالب دیگری را بیان می کنم که عناوین آن بعدا" ذکر می شود.

برچسب ها + اسرار مرگ و جهان ارواح , مرگ چیست؟ , مرگ , جهان , از رسول اکرم (ص) نقل شده است که فرمودند: هوشیارترین مردم کسی است که بیشتر به یاد مرگ بوده و خود را برای آماده کند. مرگ چیست یکى از مسایلى که هنوز براى عده زیادى از مردم جهان حل نشده و معنى آن روشن نگردیده است ، مسئله ((مرگ )) و حقیقت آن مى باشد. از این جهت است که مردم از آن مى ترسند و از شنیدن نامش کراهت دارند. اما همه آنان مى خواهند بدانند که حقیقت مرگ چیست ؟ درباره حقیقت ((مرگ )) نظرات مختلفى وجود دارد بسیارى از دانشمندان براى روشن کردن آن ، مثالهاى گوناگونى زده اند. در آینده به چند نمونه از آنها اشاره مى کنیم : به طور کلى معنى و حقیقت ((مرگ )) عبارت است از جدا شدن روح از بدن و بریده شدن علاقه آن دو از یکدیگر، وقتى بین روح و بدن ارتباط و علاقه باشد انسان حیات دارد. اما وقتى این ارتباط بریده شد و روح از بدن جدا گردید ((مرگ )) حتمى است . وقتى بین آن دو، ارتباط و علاقه باشد انسان حرکت مى کند، چشمش ‍ مى بیند، گوشش مى شنود، قلبش مى زند و دست و پایش حرکت مى کند و آن چه سبب این کارها مى شود روح است ، در حقیقت همان روح است که همه چیز را به آن نسبت مى دهند و اعضا و جوارح ابزارى در خدمت او هستند. هنگامى که انسان مى گوید چشم ، گوش ، زبان ، دست و پاى من فلان کار را مى کنند در حقیقت مقصودش از (من ) روح است ؛ زیرا روح به وسیله چشم مى بیند، به وسیله گوش مى شنود، به وسیله زبان تکلم مى کند، به وسیله مغز درک مى نماید، به وسیله پا حرکت مى کند و به وسیله دست کارهایى را انجام مى دهد. اگر این وسائل نباشد روح به تنهایى نمى تواند کارى انجام دهد. اما وقتى روح ، ارتباط و علاقه خود را با بدن قطع مى کند، آن بى حرکت مى شود و باید دفن گردد و در قبر مى پوسد و از بین مى رود، ولى این پوسیده شدن ، لطمه اى به روح او وارد نمى کند و روح همچنان باقى مى ماند و به صورت موجودى مستقل و اصیل به زندگى خود ادامه مى دهد. مثال هایى که براى حقیقت روح زده اند از این قرار است . 1 - بعضى گفته اند: بدن و روح مانند کشتى و کشتیبان اند، جدایى ناخدا از کشتى ، ارتباط و علاقه او را از کشتى جدا مى سازد. با این که حقیقت ناخدا غیر از کشتى است نیرویى که کشتى را اداره مى کند و آن را از غرق شدن نجات مى دهد نیروى ناخداست . روح هم نسبت به بدن همان علاقه را دارد و در حقیقت روح ، بدن را رهبرى مى کند. (همانند ناخدا در رهبرى کردن کشتى ) و با جدا شدن روح ، بدن نابود مى شود. 2 - بعضى دیگر گفته اند: روح به منزله نورى است در تاریکى تن . بدن با این نور از مجراى گوش مى شنود، از مجراى چشم مى بیند، از مجراى دهان و زبان مى گوید. همچنین حواس دیگر در بدن به برکت روح فعالیت دارند، هرگ ,
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
  • کانال یاب
  • هیئت فرهنگی مذهبی قمر بنی هاشم (ع) مرند
  • ان سی چت| چت شلوغ | ققنوس چت
  • منجی آخر
  • هیأت مذهبی روضة الزهرا(س)_تربت حیدریه
  • سیر تا پیاز عاشورا
  • وبسایت رسمی قاب تلاوت
  • چهارده انوار الهی
  • چهارده انوار الهی
  • ولایتمداران عاشورایی
  • سایت ظفرمند
  • سایت ظفرمند
  • سایت ظفرمند
  • مجمع حیدریون شهرستان میبد
  • راسخون 313
  • قرآن نفس میکشد
  • پایگاه اینترنتی شیعه آباد
  • مهدی جانان
  • نهرروز مطالب مذهبی و سخن بزرگا
  • ازولادت تا شهادت امام علی علیه السلام
  • هیأت مهدی آل محمد (ص) شهرستان تاکستان
  • وبلاگ راحت روح
  • فیلمدرس های طبقه بندی شده خودآموز انگلیسی
  • اسلام-تشیع
  • لاله ها
  • وبلاگ لاله ها
  • جلسه قاسم ابن الحسن ع مشهد
  • پيشگيري بلاگ
  • وبسایت علمی فرهنگی آموزشی مهدی
  • آموزش نوین مداحی
  • فوریت های پزشکی
  • فوریت های پزشکی
  • (منتظران ظهور حضرت مهدی (عج
  • نماز کلید بهشت
  • گروه تبلیغی فاطمیون
  • سبک مداحی
  • پایگاه بچه بسیجی ها
  • ??????
  • پایگاه بسیج شهید فهمیده سراب
  • وبلاگ نماز
  • هیئت شیفتگان حسینی ملایر
  • سایت مذهبی باد صبا
  • مهدویت و انظار
  • بهترین وبلاگ مذهبی
  • خرید اینترنتی آسان
  • وبلاگ عاشقونه _✮ ❤ ✸عشق و هوس ✸ ❤ ✮
  • هیأت نما
  • به سوی ظهور
  • به سوی ظهور
  • هیات رهپویان وصال بهبهان
  • دانلود تلاوت كوتاه مجلسي
  • قدمی برای ظهور
  • قرارگاه سایبری عمار
  • عترت طاهرین
  • پایگاه اینترنتی عترت طاهرین
  • بیت الرضا
  • خرید شارژ ارزان
  • آخرین مطالب ارسال شده
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1158
  • کل نظرات : 107
  • افراد آنلاین : 129
  • تعداد اعضا : 125
  • آی پی امروز : 420
  • آی پی دیروز : 112
  • بازدید امروز : 1,471
  • باردید دیروز : 277
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 7
  • بازدید هفته : 2,234
  • بازدید ماه : 2,234
  • بازدید سال : 59,143
  • بازدید کلی : 2,508,372